• قرآن سورة مباركة زمر آيه 18:
بشارت بده به كساني كه به هر سخني گوش ميدهند پس بهترين آن را پيروي ميكنند. آنان هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنان هستند صاحبان خرد.
• اوّلُ العِلم مَعرِفتُ الجَبّار. آخَرُالعِلم تَفويضِ اَمر اِلَيه
اولين علمها شناخت خداست و آخرين آنها تسليم شدن در برابر اوامر الهي است. (رسول خدا (ص) )
• انسان بوسيلة سه امر به كمال ميرسد :
1- پند پذيري دروني
2- پندگوي دروني
3- توفيق الهي
حضرت علي (ع)
بسمه تعالي
خدا را سپاس ميگوئيم كه اين توفيق را عنايت فرمود تا بتوانيم بخشي از مجموعة گفتار جناب آقاي شيخ علياكبر تهراني را كه در طي چندين سال جمعآوري شده است به چاپ برسانيم.
ايشان حدود بيست و نه سال است كه در غرب تهران با برپا نمودن جلسات قرآن، احكام و سخنراني در هيئت متوسلين به حضرت علي اكبر (ع) گفتار خدا و معصومين (ع) را آنگونه كه هست به گوش مردم ميرسانند. هم اكنون نيز جلسات پرفيض ايشان در همان غرب تهران داير است و هر هفته صدها نفراز مشتاقان راه خدا شبهاي جمعه در جلسة ايشان حضور يافته و بهره ميبرند.
اين كتاب قبل از چاپ به رؤيت ايشان رسيده ومورد تأييد آن جناب ميباشد.
اميد است كه با ياري خداي متعال بتوانيم ادامة اين سخنان را هرچه زودتر به دست علاقهمندان برسانيم.
والسلام، علي كياني
بسمالله الرحمن الرحيم
1. منتظرين امام زمان (عج) چند گروه هستند :
الف- منتظرين گمراه : اينها كساني هستند كه نشستهاند و دست روي دست گذاشتهاند تا حضرت تشريف بياورند و كارها را اصلاح نمايند.
ب – منتظرين مخرّب : اينها كساني هستند كه هم گناه ميكنند و هم دعوت به گناه ميكنند به اميد اينكه عالم از ظلم و جور اشباع شود تا حضرت ظهور كنند !
ج – منتظرين غافل : اينها كساني هستند كه براي ظهور حضرت دعا ميكنند، ختم ميگيرند ولي در بند اصلاح خود و زن و و بچه و خانواده نيستند.
د – منتظرين عاقل و عادل : اينها كساني هستند كه دائم به ياد خدا و در فكر اصلاح خود و خانواده و بندگان خدا هستند.
سه گروه اول وقتي امر ظهور واقع شود اگر خدا و امام زمان (عج) دستگيري نكنند جزء خوارج زمان خود ميشوند، مگر دستة چهارم كه دائم به فكر امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح خود، خانواده و اجتماع هستند.
2. قطرة باران اگر به لباس شما ببارد از بين ميرود و اگر به شيشه پنجره بخورد از خود لكهاي بر جاي مي گذارد ولي اگر به دريا ببارد دريا ميشود. لذا ميتوان گفت قطرة باران به هركجا غير از دريا بخورد يا نابود ميشود يا سبب زشتي. بدانيد، گفتار هم اگر از قول خدا و ائمه (ع) نباشد محكوم به فناست، ولي اگر از قول ايشان باشد هرگز از بين نميرود و براي هميشه ماندگار است.
3. دو چيزند كه يا سبب رشد و تعالي انسان ميشوند يا اينكه او را زمين ميزنند ؛ يكي چشم و ديگري زبان. اگر اين دو را برروي گناهان ببندي رشد ميكني و اگر آنها را بر معاصي بگشايي تو را نابود ميكنند.
4. تمام گناهان از چشم و دل بر ميآيند، بنابراين بايد دل را به آنچه چشم ميبيند مشغول ننمائيم.
5. خوشا به حال كسي كه دعا و عبادتش خالص براي خدا باشد، "خالصاً لوجه الله" باشد. زيرا عمل خالص دست انسان را ميگيرد و از لغزشها باز ميدارد، هرچند كه به ظاهر كوچك باشد.
6. عبادتها در روزهاي پنجشنبه و جمعه دوبرابر محسوب ميشوند، يعني خدا آنها را دوبرابر قبول ميكند. اين از لطف خداست. در واقع فرصتي به ما ميدهد تا كوتاهيها و كمكاريهاي خلال هفته را كه به خاطر گرفتاريها مرتكب شدهايم جبران نمائيم. البته با خواندن چند ركعت نماز مستحبي و گفتن تعدادي ذكر خسته نشويد، چون گناهان هفته خود را كه حساب كنيد ميبينيد كه اگر تمام موهاي بدن شما زبان داشته باشد و استغفار كند، بازهم كم است.
7. مراقب باشيد كه توبه و ذكر استغفار هم شما را مغرور نكند، چون توفيق توبه و استغفار را هم خودش داده است.
8. سه "ش" انسان را به ورطة نابودي ميكشاند :
1- شكم
2 – شهوت
3 – شيطان
شكم، شهوت را تقويت ميكند و بعد شيطان بر شهوت- پرست غلبه ميكند.
9. شبي يك صفحه قرآن را با معناي فارسياش بخوانيد و عمل كنيد، اين افضل است از هزار ختم قرآن كه فقط عربياش را بخوانيد و معنايش را نفهميد.
10. هركس به اندازة پولي كه در اختيار دارد و نفراتي كه زير دست دارد آزمايش ميشود و هرچه اين پول و نفرات بيشتر باشد، آزمايش الهي سختتر است. و هر كه مسئوليتش بيشتر باشد، اگر خوب كار كند ثوابش هم بيشتر است.
11. براي سلامتي خود ارزش قائل شويد. سلامتي دوستان خدا براي خلق خدا مفيد است. بايد سالم باشيد تا بتوانيد براي خدا كار كنيد. مثلاً همين جلساتي كه در هفته برگزار ميكنيد، يكي از كارهاي بسيار مهم و ارزشمند است.
12. هر نفسي نميتواند بار خدا را بكشد. نفسهايي ميتوانند بار خدا را بكشند كه شجاع و جسور باشند. البته همين فشارهاي راه خدا، نفس را مطيع كرده و سرجايش مينشانند.
13. از الطاف خفيه الهي است كه انسان در نظر خودش خوار باشد، خود كوچك بيني اگر انسان را به يأس نكشاند خوب است.
14. اين را بدانيد كه كسي نميتواند ما را با زور و يا فريب وادار به گناه كند، ابتدا نفس خودمان ميخواهد. مثلاً اگر ما در كار دنيا با امري موافق نباشيم با همهكس، حتي با پدر و مادر و همسر مخالفت ميكنيم و حتي ميجنگيم ولي زير بار نميرويم. ولي در كار عقبي، هر بادي بوزد ما را به اين طرف و آن طرف ميبرد.
15. خدائي كه خالق رحمت و كرم و عطوفت و مهرباني است، ترس ندارد. آنجا كه ميگويد از من بترس، يعني اگر ميخواهي از كسي بترسي و به خاطر ترس از او گناه كني، از من بترس و نكن.
16. اگر ميخواهي به خاطر خجالت از كسي كاري را انجام بدهي كه خلاف رضاي خداست، از خدا خجالت بكش و نكن. اگر ميخواهي به خاطر خوشحال كردن كسي مرتكب گناه بشوي، خدا را خوشحال كن و مرتكب آن گناه نشو. چرا كه خدا سزاوارتر است كه بخاطرش كاري را انجام بدهي يا ندهي.
17. اگر كسي گناهي بكند خدا، ملائكه، انبياء و اولياء خدا را رنجانده و فقط يك شيطان را خوشحال كرده. ولي اگر به گناهي برسد و چشمپوشي كند و انجام ندهد، خدا، يكصدو بيست و چهار هزار پيامبر، ملائكه و اولياء را شاد كرده و يك شيطان را از خودش رنجانده.
18. به نماز و روزهات نناز، به ذكر فراوانت نبال. دائم با خدا راز و نياز كن تا دستت را بگيرد. آخر شبها نيم ساعت از خوابتان بزنيد و ذكر و ثنايي بكنيد.
19. كمال ايمان، اعتقاد راسخ به ولايت ائمه اطهار (س) است.
20. كسي كه امروز نفسش را آزاد گذاشته و به سختيها عادت نميدهد، فردا در فشارها خيلي زود نابود ميشود و به خطا ميافتد. نفس انسان بايد با عبادات و رياضتهاي شرعي ادب شود.
21. هركجا هستيد، هركجا ميرويد، خودتان باشيد و سعي كنيد مشعل فروزاني براي خدا و امام زمان (عج) باشيد. پس رنگ كسي را به خود نگيريد. اگر بخواهيد مانند ديگران يا همرنگ آنان بشويد، مثل اين است كه يك لامپ صد واتي را در لجن فرو كنيد. تمام نورش ناگهان تبديل به ظلمت ميشود.
22. اينكه ما اينجا دور هم مؤمنيم و آراميم حساب نيست. اگر از هم جدا شديم و وارد گروهي شديم اما مثل آنها نشديم و روي آنها اثر هم گذاشتيم، درست است. اگر غير از اين باشد به خدا نميرسيم.
23. براي اينكه در مسير دين نلغزيم بايد در رفت و آمدهاي روزمره، چند چيز را مدام رعايت كنيم :
1 – از خدا بخواهيم در لحظات حساس آزمايش، دست ما را بگيرد.
2 – اگر جائي ميخواهيم برويم و نميتوانيم بر نفسمان مسلط شويم، نرويم.
3 – حال اگر رفتنمان ضروري بود از خدا و امام زمان (عج) بخواهيم در آنجا كه هستيم «خودمان» باشيم. حتي اگر نتوانيم ولي نيتمان اينگونه باشد بازهم خدا دست ما را ميگيرد.
24. بچهات را بغل ميكني و گازش ميگيري، نهايت لذت را ميبري ولي او جيغ ميزند. كساني كه بچه دارند ميفهمند. بلاهايي هم كه خدا به دوستانش ميدهد همين است، نوعي عشقبازي با آنهاست.
25. از خدا بخواهيم همين غذايي را هم كه ميخوريم توان بدهد تا براي خودش كاركنيم.
26. وقتي سكته، پيري و بيماري آمد و در عوض، جواني، زيبايي و پول رفت همان زن و بچهاي كه تا به حال قربانت ميرفتند از بس سركوفت ميزنند تورا ميكشند، چون نداري. هرچه امروز رعايت كني فرداها راحتي. تمام لذتهاي دنيا با يك سكته تمام ميشود، با يك تكان، با يك آخ، و اين اول بيچارگي است. بنابراين انسان بايد سعي كند كه خود و خانوادهاش را در مسير اسلام تربيت كند.
27. اين پولهايي كه از ماليات، فروش نفت و… به دست آمده و امروز به دست عدهاي «بي حساب» خرج ميشود، فردا همه «حساب» دارد. امروز «بي حساب» است و فردا «باحساب».
28. مثَل كساني كه در اين دنيا به مقام، مسئوليت يا پولي رسيدهاند، مثَل آن شخصي است كه در كارخانهاي كار ميكند، صاحب كارخانه به مسافرت ميرود و كليد كارخانه و پولها را به او ميسپارد. بعد از يك ماه كه برميگردد، شب اول همة آن كارگران با راحتي خيال به خانههايشان ميروند ولي آن شخص ميخواهد برود، صاحب كارخانه ميگويد: تو بمان، بگو بدانم من نبودم تو چه كردي؟
همه رفتهاند ولي آنكه بار مسئوليت به دوشش بوده نه تنها زحمتها را كشيده، بلكه حالا بايد بماند و حساب هم پس بدهد.
29. من هميشه ميگويم خدايا، به ما بي حساب بده، يعني در دنيا بي حساب و بي اندازه و در آخرت بي حساب و كتاب.
30. خوبي هرگز تمام نميشود، از جائي سر درميآورد كه حتي فكرش را هم نميكني.
31. مال داشته باش، ثروت داشته باش، اما براي خدا. همه اينها اگر براي خدا باشد جهاد اكبر است.
32. تمام علائم ظهور حضرت (عج) شده. فقط خود ظهور مانده. آن هم يك دليلش خودمان هستيم كه هنوز لياقتش را نداريم. هنوز «ميزان» نشدهايم، هنوز آماده نيستيم.
33. انشاءالله جوري باشيد كه وقتي حضرت صاحب (عج) تشريف ميآورند، خوشحال بشويد نه اينكه از خجالت ايشان فرار كنيد.
34. در آخرالزمان، خونسرد زندگي كردن انسان را زمين ميزند، لذا هرشب در خانة خدا را بزنيد، خطر زمين خوردن زياد است.
35. اين كه چه بوديم و چه هستيم مهم نيست. مهم اين است كه چگونه از دنيا ميرويم. انشاءالله مؤمن از دنيا برويم.
36. رشته مقدس مآبي از رشته درك و معرفت جداست. مقدس مآبها خيلي خطر زمين خوردن دارند.
37. خلق الله در ثروت خيلي زمين ميخورند، ولي بدانيد كه اين خطر فقر از ثروت خيلي بيشتر است.
38. تا زماني كه جنگ سوم جهاني نشده و يا حضرت تشريف نياوردهاند، هر كه راحت و خونسرد زندگي كند در غفلت است.
39. آدم از پائين به بالا برود خوب است. ولي داشته باشد بعد ندار بشود يا بالا باشد بعد پائين بيايد خيلي بد است. اين شخص يكي خودش ناراحت است، مردم هم با كنايه صد برابر ناراحتش ميكنند. پس سعي كنيد با چشم و همچشمي زندگي نكنيد.
40. ارزش منبرها به اين است كه اخلاقيات اسلامي و گفتار ائمه (ع) واقعاً به مردم برسد. در غير اينصورت منبر ارزشي ندارد.
41. چهار صفت زشتاند كه بودن يكي از آنها هم انسان را ذليل دنيا و آخرت ميكند :
عجب، حرص، كبر و حسد
اشخاص خودخواه دوستي ندارند. متكبر هميشه براي خودش دشمن درست ميكند.
42. ميگويند موسيقي بهترين غذاي روح است، احكام اسلامي مال بيسوادهاست، قرآن و احكام قديمي است. اگر قديمي بودن دليل بيارزش بودن است، خود موسيقي كه قديميتر است. مگر نه اينكه سابقه موسيقي از زمان كورش اكبير است.
43. در عرض بيست سال انقلاب خيانتهايي شده كه يكي از آنها يك مملكت را نابود ميكند، ولي ارادة خدا و امام زمان (عج) بر اين است كه انقلاب اسلامي پايدار بماند.
44. اگر ما كمي نماز را با معرفت بخوانيم، در روز ده بار "اياك نعبد و اياك نستعين" را تمرين ميكنيم. اين تمرينها صد در صد موفق ميشوند. تمرين در خانة خدا شكست ندارد.
45. در مسير حق انسان هرچه ضعيفتر (به لحاظ جسمي) و پيرتر شود قويتر است. اگر كسي در اين راه باقي ماند، پايدار خواهد بود. آنان كه درست آمدهاند موفقاند.
46. كشتي، فوتبال، ورزش و … تمام ميشود ولي راه خدا تمامي ندارد.
47. در خانة خدا خود گم كردن، خود له كردن و خود كوچك بيني روز به روز به عظمت انسان ميافزايد.
48. در مسير حق هر كس فكر كرد كسي شده، ذليل شده.
49. آنان كه در راه باطلاند، براي رسيدن به هدف تمرين ميكنند، ما كه در راه حقيم چرا تكرار و تمرين نكنيم؟
50. يك يا الله «راست» در دو دنيا كارها ميكند. انسان را در دو دنيا آقا ميكند.
51. اگر شصت سال عبادت كردي و باز هم در رعايت احكام موفق نيستي بدان خودت را خسته كردهاي، خودت را گول زدهاي.
52. سه طوفان شمارا احاطه كرده : مرگ، جنگ و ظهور حضرت قائم (عج). از خدا بخواهيد كه در ميان اين سه طوفان محفوظ بمانيد.
53. اهميت قرباني كردن گوسفند به اين است كه گوشتش را به مؤمنين و فقرا بخورانند.
54. در قرآن فقط يك آيه در مورد حج آمده آن هم در صورت مستطيع بودن و فقط يك بار در جميع عمر، در عوض حدود سي آيه در مورد خمس و زكات آمده، ولي طرف وجوهات مالش را نميپردازد در عوض چند بار عمره ميرود. اين هواي نفس است و جز جهنم چيزي عايدش نميشود.
55. شما ميخواهيد به دوستي تلفن بزنيد، اگر يك شماره كم يا زياد بگيريد موفق نميشويد. آن وقت چطور ميخواهيد به خدا برسيد در حاليكه احكام را هرطور دلتان ميخواهد قبول ميكنيد؟
56. ما زماني جزء شيعيان هستيم كه مطيع اهل بيت (ع) باشيم، آن وقت است كه خدا ما را برگزيده و به ما سلام رسانده.
57. حدود صد جا در قرآن آمده كه «نماز را برپاي داريد»، نه اينكه نماز بخوانيد. برپا داشتن نماز يعني اينكه آبروي خدا و رسولش را حفظ كنيم. يعني نماز خودمان و زن و بچهمان را تربيت كند.
58. كسي نميتواند بگويد من قرآن را نميفهمم. خدا عادلتر از آن است كه كتابي بفرستد كه ما آن را نفهميم و بعد از مرگ ما را به آن مؤاخذه كند.
59. خدا در آيهاي از قرآن ميفرمايد: «برپا ميدارند نماز را و ميدهند زكات را»، نماز چون مفت است تند وتند ميخوانند ولي به زكات كه ميرسند نميدهند. نميشود آدم يك بخش آيه را قبول كند و يك بخش آن را قبول نداشته باشد.
60. بعد از مرگ، زكات و خرج دادن در راه خدا و امام حسين (ع) ما را از گرفتاريها نجات ميدهد.
61. كافر يعني حقپوش. يعني كسي كه زير بار حق نميرود. يعني كسي كه حق را نميگويد.
62. شرك يعني اينكه كسي حرف ديگري را به خدا ترجيح دهد. اگر كسي حرف كسي را برگفته خدا ترجيح دهد، او را سجده كرده.
63. انسان جز خدا به هركه سجده كند هم خودش را جهنمي كرده و هم او را. چرا كه با اين كار او را بت كرده و خودش هم بتساز شده است.
64. هر جا ديدي به فرمان زن، شوهر، رئيس، مدير يا وزير و غيره حرف خدا را زير پا ميگذاري، مشركي.
65. اگر بخواهيد مؤمن باشيد مردم با شما نميسازند و مدام به شما نق ميزنند. دليلش ذلت و بي عرضگي خودشان در امر دين است. ولي شما صبر كنيد و مقاوم باشيد.
66. اختراع تلويزيون براي مخترعش شايد مسئلهاي بوده ولي اگر خراب ميشد، ديگر درست كردنش برايش كاري نداشته. شش ميليارد جمعيت روي زميناند ولي اثر انگشت دو نفر مثل هم نيست. خدا ميفرمايد من از جاي سخت تو شروع ميكنم و تو را دوباره ميسازم، يعني از نوك انگشتانت.
67. سبب سلامت جسم چهار چيز است :
1- خوب خوردن 2- خوب خوابيدن 3- ورزش كردن 4 - بهداشت.
سبب سلامت روح نيز چهار چيز است :
1 – پندپذير بودن 2 - پندگوي دروني داشتن 3 - از تنبلي خارج شدن 4 – كوشش كردن و توبه كردن پس از خطا
68. خدا انسان را به چيزهايي كه دلش نميخواهد امتحان ميكند.
69. اگر انسان عمل مستحبي مثل اعتكاف را بر انجام دادن كار مؤمني ترجيح دهد ارزشي ندارد، چون اين عمل اعتكاف بر اساس هواي نفس است.
70. وقتي امام حسين (ع) به جنگ رفتند همراهان امام چهار هزار نفر بودند، ولي آرام آرام نفس و شيطان آنها را از حضرت (ع) جدا كرد. شب عاشورا همراهان هزار و پانصد نفر بودند كه اغلب آنها آمده بودند بجنگند و پيروز شوند و هركدام امارت جايي را ببرند. لذا وقتي حضرت (ع) فرمودند فردا همه كشته ميشويم، حتي خود من، همه رفتند.
71. ما زندگي سختتر از زن فرعون نداريم. در خانة فرعون، نانخور فرعون بود و ايمان به خدا داشت. خدا اينها را قرار داده كه بعدها ما نگوئيم كه نميشد يا سخت بود و يا موقعيت چنين و چنان بود.
72. موسي (ع) در خانة فرعون با نان كثيف فرعون بزرگ شد. نان حرام ما را كافر نميكند، راهمان را سختتر ميكند. فشار و گرفتاريهايمان را بيشتر ميكند.
73. خدا در هر زمان، در كل خلق الله يا در جزء آنها حجتي قرار ميدهد. مانند موسي (ع) و آسيه (س) كه در خانة فرعون بزرگ شدند ولي يكي از آنها پيامبر مرسل شد و ديگري يكي از چهار زن مجللة دنيا. اينها براي اين است كه اگر كسي بگويد بخاطر موقعيت نميشد دين نگهداريم، جواب بدهند چرا اينها كردند و شد؟
74. پول حرام كوري و نابينائي باطن ميآورد، ولي نميتواند ايمان را از قلب انسان خارج كند.
75. اگر كسي به خدا ايمان بياورد، مفت از دستش نميدهد. آنكه راحت از دستش ميدهد اصلاً بدستش نياورده.
76. براي خدا كار كردن هم خيلي آسان است و هم خيلي سخت. سختياش آنجاست كه ما سعي كنيم غير از او كسي را نبينيم. ولي اگر اين طور شد ديگر ادامة راه نه ناراحتي دارد و نه خستگي.
77. ما بچههاي علي (ع) و حسين (ع) هستيم. ما را دوست ميدارند، ما را ول نميكنند، مثل بچة مريض كه پدر دوستش دارد، به زور او را دكتر ميبرد و به زور داروي تلخ به گلويش ميريزد. آنكه با امام حسين (ع) است، امام (ع) هوايشان را دارد، اگر خودش اين راه را آمد با عافيت ميآورندش، ولي اگر با پاي خودش نيامد با فشار ميآورندش.
78. اگر قبول كردي كه همة نعمتها و موفقيتهاي تو از جانب خداست، خدا زيادش ميكند.
79. در زندگي بدون خدا، اولين كساني كه تو را نابود ميكنند عزيزان تو هستند، مثل همسر و فرزندان و بعد از آنها بدست ديگران ميافتي. بعد از يك عمر تلاش، پول وثروت و زيبايي تمام ميشود و حالا ديگر اول بدبختي است. عزيزان تو دشمنان تو ميشوند. در حاليكه خدا تعهد كرده مؤمنين را در دو دنيا ذليل نكند.
80. اگر ما يك روز خدا را ياري كنيم، خدا ميليونها روز ما را ياري ميكند. (در دنيا و آخرت)
81. زن و بچه اگر اخلاق و ادب ندارند گناه آنها نيست. ما هرچه درو ميكنيم، كاشت پارسال خودمان است. ما در خانواده اگر آن طور كه خدا خواسته است باشيم، بچهها به ّطور خودكار درست ميشوند. اصلاً نيازي به گفتن نيست.
82. كسي كه در امر دنيا موفق بوده از خودش لياقت نشان داده است. حال اگر عرضه داشته باشد، در همان كار دنيا براي آخرت هم قدم برميدارد و آنجا را هم آباد ميكند.
83. نفس انسان ضد خدا خلق شده است. ولي همين نفس سركش را ميتوان تربيت كرد و ساخت.
84. در زندگي شجاع باشيد. يعني آنچه در مورد كسي در قلب داريد بدون غرض و مرض مطرح كنيد، وگرنه آرام آرام در درون شما ديوي ميشود كه اين همان صفت بغض است. يا اينكه با كمي فكر و ذكر اين خيال بد را رد كنيد.
85. خداوند چهرة انسان را به گونهاي خلق كرده كه هرگاه دروغ بگويد و دل و زبانش يكي نباشد، طرف مقابل ميفهمد. بنابراين وقتي به هم ميرسيد راست بگوئيد، چون مرموزي و موزيگري باعث ذلت در دنيا و آخرت ميشود.
86. كساني را كه خداوند انتخاب فرموده، همه جا در ميان مردم غريباند، چون مردم با آنها نميسازند.
87. فرعون بچهها و مادران بيگناه را كشت و دعوي خدايي كرد، ولي وقتي خداوند در قرآن ميخواهد او را معرفي كند، اول ميفرمايد مسرف (اسرافكار) بود.
88. وقتي خدا ميفرمايد اسراف نكن، اين نيست كه خداوند ندار است. بلكه اين بكن و نكن ها مقدمة كمال ما انسانهاست.
89. برادري كه در قرآن آمده "اِنَّماالمؤمنونَ اِخوَه" با برادري شكمي فرق دارد. برادري شكمي يعني اينكه از يك شكم به دنيا آمدهاند ولي بعد خطشان از هم جدا ميشود. يكي به دنبال دين ميرود و يكي به دنبال كفر. ارزش اين برادري هم به اندازه يك شكم است، يعني اينكه براي يك وعده شام دور هم جمع ميشوند. اما آن برادري كه در قرآن آمده و صيغهاش را هم خدا خوانده است، بوسيله رعايت احكام، شناخت، درك و معرفت حاصل ميشود.
90. خيلي بد است كه انسان بيست سال دورخرمن اهل بيت (ع) بگردد و بعد طلحه بشود يا زبير. نباشد كه مزد كارهايمان را در همين دنيا به ما بدهند. ان شاء الله كاري بكنيم كه مزد اعمالمان را بعد از مرگ به ما بدهند.
91. جمال، و كمال و نيروي همديگر باشيد. خلافها، اشتباهات و كاستيهاي همديگر را با اخلاق به هم بگوئيد. مثل آينه، نه كم و نه زياد.
92. به واسطه دوستي با خدا، مردم شما را قبول دارند و روي شما هم حساب باز ميكنند. ولي اين نباشد كه شما هم هر كار دلتان خواست بكنيد. بلكه ورع داشته باشيد تا خدا عزتتان را زياد كند.
93. اينكه خدا ميفرمايد شما را ميزنم، اين طور نيست كه انگشت بياندازد و چشم شما را در بياورد، بلكه توفيق كار خوب را از شما ميگيرد.
94. ما همه در زمان ناداني بوسيلة همين ناداني دانا شديم. آن روز كه نادان بوديم تواضع داشتيم و پيوسته دعا و توسل كرديم تا به ما دانائي دادند. ثروت و شخصيت را هم به همين صورت يافتيم. حالا نشود كه بوسيله دانائي، شخصيت و ثروت، دانايي و شخصيت و ثروت را از دست بدهيم، يعني بوسيله عجب.
95. هميشه از خدا بخواهيد هرچيزي كه ميخواهد ما را از او و اهل بيت (ع) جدا كند از ما بگيرد.
96. زماني امام معصوم (ع) فرموده: شرك در امت ما هست، اما مثل رد پاي مورچه روي سنگ سياه در شب تاريك، كه تشخيص تا اين حد مشكل است. اما امروز ديگر از مورچه گذشته، امروز شرك مثل گاو و گوسفند ديده ميشود ولي طرف آن را در آغوش ميگيرد تا روزگارش بگذرد. چقدر زشت است كه انسان براي گذران روزي هرگاه به كفر برسد آن را قبول كند.
97. مبارزه با زشتيها بطور مستقيم وعلني غلط است، مگر بوسيلة امام زمان (عج). ما بايد با رفتار و كردارمان امر به معروف كنيم.
98. اگر انسان خلافي را ببيند و از درون موافق باشد كافر است، ولو خودش انجام ندهد.
99. ما با مشرك، منافق، خلافكار و … در كارخانه و اداره كار ميكنيم يا در يك اتاق زندگي ميكنيم و در ظاهر امر هم با او هستيم، ولي بايد قلبمان با او نباشد.
100. شمشيرهايي كه طلحهها و زبيرها زدند به درد اسلام خورد ولي به درد خودشان نخورد، چون درونشان مخالف خط خدا بود. آنها فقط باركش اسلام بودند.
101. روزگار بهگونهاي است كه همة ما تا زنده هستيم در كارگاه يا اداره يا مسافرتها با كساني طرف هستيم و داد و ستد ميكنيم كه ممكن است دشمن خدا باشند. ولي بدانيد كه تا آخرين نفس در همة اين موارد در امتحان هستيم.
102. اينكه ميگويند مؤمن بايد زبان خود را حفظ كند يك معنايش اين است : “حالا كه حقايق را فهميدي سكوت كن“، نه به اين معني كه خلاف اطرافيان را گوشزد نكنيم. بلكه با كسي كه زير بار حرف حق نميرود، نجنگيم.
103. به تكتك همديگر خدمت كنيد، كمك كنيد تا خدا سربزنگاه به تكتك شما كمك كند.
104. ما هيچ امضايي نداريم كه از اطرافيان رسولخدا (ص) و علي (ع) بهتريم. بسياري از آنان بهخاطر هواي نفسشان زمين خوردند. الآن زمان رسول خدا (ص) نيست كه معلوم شود طرفدار پيامبر (ص) هستيم يا ابوسفيان و زمان اميرالمؤمنين (ع) هم نيست كه معلوم بشود طرفدار علي (ع) هستيم يا معاويه و همين طور طرفدار يزيد يا امام حسين (ع). بنابراين ما بايد متوجه و مراقب باشيم و دست از دعا و توسل برنداريم تا آنها دست ما را بگيرند.
105. امر به معروف بكنيد ولي به پر و پاي كسي نپيچيد. حتي اگر ميبينيد برايتان مشكل ايجاد ميشود تقيه هم بكنيد.
106. شترسواري دولا دولا نميشود، خدا و خرما با هم نميشود، دينداري با بياخلاقي و بيادبي و گناه نميشود.
107. عاقبت به خيري يك شرط اساسي دارد، آنهم تلاش و كوشش است. وگرنه اين تنبلي شماست، چرا كه خدا جاده را براي شما باز كرده.
108. غير مؤمنين و خلافكاران خودشان ميدانند كه باطلاند ولي در راهشان قرص و محكماند. شما كه مؤمنيد و پشتيبان خدا، قرآن، رسولالله (ص) و ائمه (ع) هستيد چرا قرص و محكم نباشيد؟
109. اگر مؤمن باشيد و مردم بخواهند در خط شما بيايند، براي آنان چراغ هدايت ميشويد و اگر مؤمن باشيد و مردم نخواهند در خط شما بيايند، براي آنها حجت ميشويد.
110. هرگاه خدا تورا جايي ميفرستد يا با كسي فاميل ميكند براي اين نيست كه توهم مانند آنها بشوي، بلكه براي آن است كه تو براي آنان يا حجت بشوي يا چراغ هدايت.
111. شما را مدام از بالا ميآزمايند ولي وقتي ميبينند كه عمل ، ديگر محلتان نميگذارند.
112. خيلي بد است كه ديگران به وسيلة من و شما زيبا شوند، اما ما به خاطر نداشتن تواضع و داشتن عجب زشت بشويم.
113. اگر ميپنداريد عاقليد پس بدانيد : عقل آن است كه به وسيلة آن خير و شر را از هم تشخيص دهيم. خير آن است كه خدا و رسول (ص) امر فرموده باشند و شر آن است كه خدا و رسول نهي فرموده باشند.
114. كور مشعلهدار نباشيد. آن طور كه ديگران از نور شما راه بيابند، ولي خودتان در چاه و چاله بيفتيد.
115. مردم شما را معدن علم و كمالات ميدانند. اين خيلي زشت است كه آنها به وسيلة شما صاحب اخلاقيات خوب شده و كمال بيابند و شما روز به روز با اينخيال كه ديگر همهچيز را ميدانيد، دچار عجب شده و زشت شويد.
116. من اگر صلاح باشد به صورت شما سيلي ميزنم تا شما را از خواب غفلت بيدار كنم. تا شما را به آن مقام برسانم كه ذليل و مطيع امام زمان (ع) باشيد.
117. شماها در دستگاه ولايت و معنويت خيس خوردهايد. مَثَل شما مَثَل آب زلالي است كه رويش را خاشاك و خزه پوشانيده و با يك اشاره خار و خاشاكتان كنار ميرود.
118. باركش اسلام باشيد به شرط آنكه به درد خودتان هم بخورد، نه مانند اسبي كه بارش جواهر است ولي خوراكش فقط يك كفه جو.
119. تو بايد در رعايت حرام و حلال، نجس و پاكي خودت را خسته كني. آنقدر كه به او نشان بدهي كه از حرام و نجاست بدت ميآيد. خدا هم آنوقت به قصد تو نگاه ميكند و حتي در عين نجاست، پاك قبولت ميكند.
120. ما را حتماً آزمايش ميكنند تا نشان بدهند اينهمه كار كه كردهايم براي كه بوده. براي هواي نفس بوده يا براي خدا؟ چرا كه خدا خيلي رند و زرنگ است و فريب اعمال رياكارانه را نميخورد و با يك امتحان به ما ثابت ميكند تا خودمان هم حقيقت اعمالمان را بدانيم.
121. كارهاي ما اگر خالصاً براي خدا باشد دست ما را ميگيرد و نميگذارد زمين بخوريم. لذا هنگام اذان كه وقت استجابت دعاست بگوئيد: خدايا عنايت كن كه كارهاي ما براي تو باشد.
122. انتظار فرج امام زمان (عج) اين نيست كه فقط ياابنالحسن بگوئيم يا به عشق او گريه كنيم و يا شمشير بخريم و از ديوار خانةمان آويزان كنيم. از همه مهمتر اين است كه كارها براي ايشان باشد، مورد رضايت ايشان باشد.
123. هرگاه كارهاي براي رضاي خدا باشد، نه تشويق ديگران انسان را خوشحال و ازخود راضي ميكند و نه تكذيب مردم انسان را ناراحت و مأيوس ميكند.
124. يكي از نشانههاي ريا اين است كه انسان در جلوت محكم و در خلوت تنبل است. درزمان خلوت يا عصبانيت و ناراحتي ببين در كارهاي عبادي چگونهاي.
125. يادمان باشد كه ريا درجهاي ازشرك است.
126. تو كه هنوز خدا را نيافتهاي و كارهايت براي رضاي اين و آن است، چگونه ميخواهي امام زمان (عج) را ياري كني؟
127. اينكه ميگويند هركس خودش را شناخت خدا را شناخته به دو معناست : يكي اينكه در خلقت خودت مطالعه كني و ببيني خدا در وجود تو چه كرده. ديگر اينكه هر كار كه ميكنيم يا نميكنيم، بدانيم كه خدا خواسته يا نفسمان.
128. ما حتي اگر هدفمان را بهجاي خدا به امام زمان (عج) معطوف كنيم از ايشان ميبريم. ما امام زمان (عج) را هم به خاطر خدا دوست داريم. خود ايشان هم كه تشريف ميآورند براي خدا كار ميكنند. ما نيز بايد براي خدا كار كنيم.
129. حضور در كلاسهاي اخلاق و عرفان به تنهايي شما را زيبا نميكند، بلكه عملي كه ميكنيد شما را زيبا ميكند.
130. احسان كردن اگر صدشاخه داشته باشد، يكي احسان با پول است. نود و نه تاي ديگر آن ياري كردن همديگر، امر به معروف و نهي از منكر و … است.
131. كارهايي كه براي خدا انجام ميدهيد بلاها و وگرفتاريها را از شما دور كند، مثلاً جلسهاي داريد كه كلاً پنج ساعت طول ميكشد، ولي خدا در ازاي آن هزاران ساعت بلا و گرفتاري را از شما دور ميكند.
132. امروز كه جواني و زور داري و ميتواني خلاف كني ولي جلوي نفست را ميگيري و نميكني، تو انسان بردباري هستي. معناي بردباري همين است.
133. دانش بدون اراده و كوشش فايدهاي ندارد. چون عمل به دانش است كه ارزش دارد.
134. ما بايد درونمان را از كدورت و كينه تميز كنيم. اگر انسان با كسي كدورت و ناراحتي نداشته باشد، خودش راحتتر است.
135. كساني را ميبينم كه دائم به ظاهر خود ميرسند، عطر ميزنند و مو شانه ميكنند. ولي من آنها را زشت و متعفن ميبينم. چون درونشان را از كثافات تميز نكردهاند.
136. نه درگناه بيتفاوت باشيد و نه هنگام تذكر و امر به معروف كسي را خرد كنيد.
137. در طول تاريخ اسلام جمعي باركش دين بودهاند، يعني تا زماني كه اسلام نياز به شمشيرداشت جنگيدند و اسلام را به اهلش رساندند ولي خودشان بيبهره ماندند. مانند طلحهها و زبيرها.
138. مثَل باركشان دين مثَل الاغ باركشي است كه از صبح تا شب جان ميكند و گندم و برنج ميكشد، ولي شب كه شد غذاي خودش يك كفه كاه خشك است. البته اگر كارهايمان براي رضاي خدا باشد ديگر باركش اسلام نيستيم. به شرط آنكه دينمان براي مردم نباشد و منتظر تشكر كسي هم نباشيم.
139. باعث ترقي بشريت شش جمله است :
1 – توكل به خدا
2 – پشتكار و كوشش
3 – صبر داشتن
4 – مشكلات را آسان گرفتن
5 – دنيا را با همة زيبائيهايش كوچك گرفتن
6 – با سختيهاي روزگار سازش كردن
140. ميوة درخت توكل، قطع اميد از مردم است.
141. ميوة ترس از خداوند، نترسيدن از مردم است.
142. ميوة يقين، اخلاص در كارهاست.
143. ميوة اختلاف با مردم، گرفتاري فراوان، بدبختيهاي گوناگون و در پي آن داخل شدن به دوزخ است.
144. ميوة گذشت و نيكي به مردم، عزت و بزرگواري در ميان مردم، عزيز شدن نزد خداي تعالي و وارد بهشت شدن است.
145. ميوة خودبيني، تكبر و لجبازي، خواري در دو دنيا، شكست در تمام كارها و ذليل شدن است.
146. ميوة محبت و خوشاخلاقي با مردم، دوست فراوان داشتن، عزت زياد و عاقبت به خير شدن است.
147. آيه 4 به بعد سورة واقعه مربوط به زمان ظهور است. ميگويد آنان كه مظلوم و تحقير شده بودند بالا ميآيند، يعني مؤمنين.
148. فقر، بلا و گرفتاريهاي مختلف گريبان مردم را گرفته است. البته همة اينها امتحان است. همه به طرق مختلف امتحان ميشوند، مثلاً يك كارهاي ميشوي و بعد ده حرام جلوي پايت ميگذارند، تا خودت ببيني طرفدار خدايي يا طرفدار حرام.
149. خداوند چند چيز را در چند چيز پنهان كرده، مثلاً مؤمنين را در بين مردم پنهان كرده و عبادات را در ميان همديگر. تمام آنهايي كه به دعايشان ملتي را نگه ميدارند، در ميان خلق الله پوشيدهاند. مثلاً هفتاد پيامبر در زمان حيات لقمان از ايشان درس ميگرفتند. دوتاي آنها سليمان (ع) و داود (ع) بودند كه هردو پيامبر داري كتاب بودند. يا در زمان موسي (ع) مردم باران ميخواستند، خداوند حضرت موسي (ع) را نزد يكي از مؤمنين بنياسرائيل فرستاد تا او دعا كند و باران بيايد. الآن هم همينطور است. مؤمنين طاق در ميان مردم پنهاناند. در مورد اينكه خداوند عبادات را در هم پنهان نموده نيز بايد بگويم كه معلوم نيست كدام عبادات ما جا ميافتد و خدا قبول ميكند. توهم درهم عبادت كن و برو جلو. به قبول شدنش هم كار نداشته باش.
150. ذكر، فقط "سبحان الله" گفتن و يا تسبيح گرداندن و پيسپيس كردن نيست. ذكر يعني ياد، ياد خدا. يعني هرگاه كار خلافي پيش بيايد براي رضاي خدا انجام ندهي. يا اينكه اگر بخواهي كار خوبي بكني، تنبلي نكني. اين يعني ياد خدا بودن.
151. ياد خدا انسان را از همة خلافها بازميدارد. تا زماني كه انسان به ياد خداست گناه نميكند، ولي وقتي انسان غافل شد همه كار ميكند.
152. انسان اگر در حال ارتكاب به گناه باشد، حتي اگر يك بچه چهار پنج ساله ناگهان وارد شود، خجالت ميكشد و دست از آن گناه برميدارد. نعوذبالله خدا را به اندازة يك كودك ببينيد و جلويش گناه نكنيد. بدانيد كه خدا بصير است و دارد ميبيند.
153. وقتي زليخا مي خواست از يوسف كامجويي كند، صورتك بتي روي طاقچه بود، زليخا رفت و يك تكه پارچه روي آن صورتك انداخت. يوسف پرسيد: چرا روي آنرا پوشاندي؟ زليخا گفت: ميخواهم خدا نبيند. زليخا حاضر نبود جلوي يك تكه سنگ معصيت كند، چون فكر ميكرد ميبيند. حالا ما هم بايد بدانيم كه خداي عظيمالشأن واقعاً ميبيند و هيچطوري هم نميتوان جلوي ديدهاش را گرفت.
154. انسان بخيل همه چيز را فقط براي خودش ميخواهد؛ سلامت، پول، آرامش. درحاليكه آرامش و روزي در احسان به خلق است.
155. خدا گره از كار محسنين ميگشايد. خود علاقهمندي و دوست داشتن يكديگر اتوماتيك انسان را از بلا ديدن نگه ميدارد.
156. زكات، اموال شما را بيمه ميكند. بعضيها فكر ميكنند اگر وجوهات مالشان را بدهند و مالشان را حلال كنند فقير ميشوند. نه والله، خدا بركت ميدهد و نميگذارد فقير شوي.
157. اسلام يعني تسليم. يعني اينكه شخص در مقابل خدا و رسول (ص) و فرزندان رسول (ع) تسليم باشد. چنين شخصي مسلمان است و اسلام دارد، وگرنه ولمعطل است.
158. قبول كن، كه هركس هرچه دارد مال خودش! نه حسادت كن، نه بخل كن و نه اميد داشته باش. توهم از خدا بخواه.
159. انسان اگر صدها نقشة بد بكشد هيچ كدام نميگيرد، بلكه پاپيچ خودش هم ميشود. چون آخرش هرچه ارادة خدا باشد همان ميشود. درعوض هرچه خير بخواهد به خودش برميگردد.
160. وقتي ميفرمايند: «خدا روزي دهد او را از جايي كه گمان نبرد» منظور اين نيست كه انسان برود بخوابد تا خدا از سقف برايش بيندازد. سركارت برو با اميد و توكل به خداوند. كارت را براي رضاي خدا انجام بده و فكر نكن كه با حُقه و كَلَك ميتواني روزيت را زياد كني.
161. خدا كه شما را اشرف مخلوقات قرار داده و به همان نسبت هم از شما ميخواهد و توقع دارد. ضمن اينكه عقل و درك و معرفت لازم را هم به شما داده. فقط بايد تربيت اين عقل بشود. چون به قول مولا علي (ع) : «هرچيز محتاج عقل است و عقل محتاج ادب»
162. وقتي در قرآن ميخوانيد :«آماده كرده است خدا براي ايشان عذابي دردناك…» والله راست است. خدا با كسي شوخي ندارد. او خالق رحم و آقايي و بزرگي است. همة رحم و عطوفتي كه در دنياست قطرهاي از آن درياست كه در نزد خداست ولي همين خداي مهربانِ رحيمِ كريم دارد اين جمله را در قرآن ميگويد. پس عذاب خدا را جدي بگيريد.
163. كسي كه صبح از خانه خارج ميشود و فقط فكر خودش باشد جامعه را آزار ميدهد؛ كاسب باشد، دكتر باشد، راننده باشد يا هر شغل ديگري كه داشته باشد جز جنايت كار ديگري نميكند. توهم كه اذيت ميشوي به ديگران اذيت ميكني، اين طور است كه دنيا ميشود جهنم.
164. زن، شوهر را حفظ كند. شوهر، زن را حفظ كند. زن و شوهر بچهها را و خانواده و فاميل را. اين طوري جامعه اصلاح ميشود. اصلاح بايد از خانواده شروع شود.
165. آيات قرآن و گفتار اهل بيت (ع) براي كساني است كه قلب سليم داشته باشد، قلبشان مريض نباشد. كسانيكه قلبشان مريض است اگر رسول خدا (ص) بيايند و با آمپول خوبي را به آنها تزريق كنند، آنها باز هم كار خودشان را ميكنند.
166. اگر بچه تصادفاً آينه را شكست يا خانم اشتباهاً بشقابي را شكست چرا خشمگين ميشوي؟ اين طور چيزها كه خشم ندارد. خشم تو بايد زماني باشد كه حلالي حرام يا حرامي حلال بشود. آن وقت است كه اگر مانند پلنگ تيرخورده غضبناك بشوي جا دارد.
167. دو چيز نميگذارد انسان به جايي برسد : يكي غفلت و ديگري اينكه احساس كند خودش ميتواند خودش را درست كند. يادمان باشد، ما نميتوانيم خودمان را درست كنيم، بلكه بايد دائم توكل بر خدا و توسل به ائمه اطهار (ع) داشته باشيم.
168. فردا اگر كاري به دستت دادند مواظب باش خودت را گم نكني. مثلاً اگر به تو گفتند شهردار، كل شهر كه نميآيد توي جيب تو ! تو هم مثل يك گنجشك كه در اين شهر ميپرد، در يك خيابان راه ميروي. ولي اگر مؤمن شدي و مطيع حق گشتي، خدا وارد قلبت ميشود و ديگر تمام عالم برايت كوچك است.
169. اويس قرني حتي يك بار هم رسول خدا (ص) را نديد، ولي مطيع و عاشق ايشان بود. من احاديثي از قول رسولالله (ص) در مورد ايشان ديدهام كه در مورد هيچيك از اصحاب صادر نشده است. اويس بعد از مرگ مادرش آمد در ركاب حضرت علي (ع) و در جنگ صفين شهيد شد. او با كساني ميجنگيد كه زماني پشت سر رسولالله (ص) نماز ميخواندند، ولي فريب اين ظاهرسازيها را نخورد.
170. اينكه رسولالله (ص) ميفرمايند بپرهيزيد از گناهان كوچك، به اين علت است كه گناه بزرگ را چون بزرگ است ميترسي دنبالش بروي، ولي گناه كوچك را چون كوچك است به شمار نميآوري و انجام ميدهي. هزار گناه ميكني ولي يك بار هم استغفار نميكني، ببين روي هم چقدر تلنبار ميشوند. اينها برايت ذخيره ميشوند. حال اگر مؤمن باشي با بلا و گرفتاري و بدبختي پاكت ميكنند و اگر غير از اين باشي كه در دو دنيا بدبختي.
171. خدا مقامي براي مؤمنين در بهشت قرار داده كه با نماز و روزه به آن نميرسند. راه رسيدن به آن يكي داشتن درد دين است و ديگري هم تحمل نق و نوقهاي اطرافيان و مخالفان.
172. درد دين يعني غم و اندوه اينكه چرا حلال خدا حرام يا حرام خدا حلال شد.
173. اگر خود رسولالله (ص) سر بلند كند و بگويد من از اين كارهايي كه به مناسبت و به بهانة تولد من انجام ميدهيد بيزارم، ميزنند ايشان را ميكشند.
174. انسان جاهل در هر دورهاي با اين بهانه كه امروز ديگر زمانه عوض شده، دوست داشته چشم و گوش و قلبش آزاد باشد. هميشه هم خدا پيامبران را فرستاده تا با آنها مقابله كنند.
175. اين دوربين هرجلسه از مراسم ما فيلم ميگيرد. من هروقت اين فيلمها را نگاه ميكنم، ياد قيامت خودمان ميافتم. مثلاً در اين فيلمها ميبينم كه كسي دارد خميازه ميكشد يا چرت ميزند و يا كار ديگري ميكند ولي خودش حواسش نيست. اگر اين فيلم را به او نشان بدهند چقدر خجالت ميكشد؟ ما فردا گرفتار گناهاني هستيم كه فكرش را هم نميكنيم.
176. ميگويند از خدا بترسيد يا از خدا خجالت بكشيد، راستش من ترسيدن از خدا را خيلي بد ميدانم. آخر خداي به اين آقايي و خوبي كه ترس ندارد. خجالت از خدا هم جالب نيست. مؤمن حقيقي اگر كاري انجام ميدهد يا نميدهد به عشق خود خداست، نه از ترس يا خجالت.
177. اخيراً يك خارجي لامذهب گفته بود كه ميخواهد در ايران زلزله بيايد، مردم ترسيدند و از شهر خارج شدند. پس كو؟ چرا نيامد؟ زشت نيست كه حرف يك بيدين نجس را اين قدر سخت قبول ميكني ولي وعدههاي خدا را كه همگي حق است باور نميكني و زير بار نميروي؟
178. با صورت تيغ انداختن، دندان عاريهاي يا مو رنگ كردن جوان نميشوي. ديگر تمام شد، مرگ بغل گوش توست ولي نميخواهي قبول كني.
179. ميفرمايند: «با دشمن دوستت دوست نشو» بايد بدانيد كه بهترين دوست ما خداست. اگر ما با اهل دنيا و شهوت و قمار و غيره رفاقت كنيم، دشمن خدا ميشويم.
180. انسان براي اينكه به كمال برسد دو چيز لازم دارد : يكي مربي خوب و ديگري معرفت نفس.
181. كسي كه خود را شناخت حتماً پي به خدا ميبرد. و هركه مولا را شناخت ديگر با كمال ميل او را ميپرستد، نه از روي ترس و خجالت.
182. كسي كه در كوچة معرفت افتاد خدا را خواهد يافت، بدون ترديد براي اين گونه افراد ننگ است كه براي مزد و حوري و بهشت عبادت كنند. پس بايد از خدا معرفت بخواهيم.
183. شلوارت هرچقدر هم كه ارزان باشد با آن وارد جوي آب كثيف نميشوي، چون قدرش را ميداني. همچنين انساني كه خود را بشناسد، خودش را ارزان نميبازد.
184. خدا به تو دو دست داده كه با يكي كار خودت را انجام بدهي و با ديگري كار خلق الله را. نه اينكه با يك دست يقة مردم را بگيري و با ديگري بزني به چانهاش.
185. معصوم (ع) فرمودهاند: «ممكن نيست مؤمن سير بخوابد و همسايهاش گرسنه باشد. » يادتان باشد گرسنه اخلاق بيشتر از گرسنة غذا و يتيم علم بيش از يتيم پدر و مادر وجود دارد.
186. امر به معروف و نهي از منكر يكي با گفتن است و نود و نه تاي آن با رفتار.
187. اينكه معصوم (ع) فرمودهاند: «اگر كسي بندهاي را بپوشاند خدا در قيامت او را ميپوشاند» يعني عيب برادر دينيات را بپوشان، تا خدا در قيامت عيبت را بپوشاند.
188. بهترين راه امر به معروف و نهي از منكر اين است كه هر زشتي را كه ميخواهيم به ديگران گوشزد كنيم خودمان انجام ندهيم. انساني كه اين گونه به خودش رفتار ميكند خوب ميشود، همه دوستش دارند و حرفش را گوش ميكنند.
189. بعضي از انسانها مگسصفتاند. مگس فقط پليديها را ميبيند. طرف حمام رفته و تميز بيرون ميآيد، حال اگر به اندازة سر سوزني پشت دستش تميز نباشد، مگس ميرود و درست همانجا مينشيند و آن كثيفي را نشان ميدهد. بعضي از مردم عادت دارند فقط عيب ديگران را ببينند و به خوبيهايشان كاري ندارند. اين يعني مگسصفتي.
190. علم حقيقي تسليم در برابر خداست. شيطان اول عالم بود ولي علمش نجاتش نداد، چون تسليم نبود.
191. قم برويد و عبادت پنجاه سال را قيمت كنيد، ميشود حدود چند ميليون تومان. اين بهاي پنجاه سال عبادت توست، كه با آن يك اتاق خشت و گلي هم نميتواني بخري. ولي اينكه خدا آن قدر در بهشت مزد ميدهد كه ميتواني تمام اهل دنيا را ميهمان كني و نه جا كم ميآوري، نه غذا و نه خدمتكار، به اين دليل است كه نق و نوقهاي اطرافيان و مخالفان را تحمل ميكني.
192. بين انسان باريكبين و انسان عيبجو و خردهگير تفاوت است. انسان باريكبين خوب و بد را ميبيند و خوبش را انتخاب ميكند. ولي انسان عيبجو بخاطر روحية مگسصفتي كه دارد فقط به دنبال زشتيهاي مردم است.
193. در اينكه ميفرمايند :«در امانتها خيانت نكنيد» بايد بدانيد كه زن امانت است در دست شوهر، شوهر امانت است در دست زن، بچه امانت است در دست هردو و دين خدا امانت است در دست همه. مراقب باشيد به يكديگر و به دين خدا خيانت نكنيد. مثلاً اگر كسي در خانواده خلافي ببيند و تذكر ندهد به آنها خيانت كرده است.
194. انسان به واسطة بعضي گناهان از روزي محروم
ميشود – بماند كه امروزه ديگر گناه عمومي شده- روزي فقط داشتن پول نيست. وقتي خدا معيشت را تنگ ميكند نميتوان مقابله كرد. مثلاً شخص براي خريد آمپول دانهاي 15 هزارتومان، پول دارد، ولي گيرش نميآيد. يا اينكه بالعكس دارو هست، ولي پول خريدش را ندارد، چون خيلي گران است.
195. چند چيز است كه به علت وفور و زياديشان آنها را نميبينيم و يا اهميت نميدهيم:
1 – آب
2 – نور
3 – لطف و كرم و آقايي خدا.
196. قلب جاي خداست، كسي كه بخواهد خدا وارد قلبش بشود بايد مزاحمين را از قلبش بيرون كند. بايد بغض، حرص، حسد، بخل، نفاق، كينه، غضب و تكبر را از خانة دل بيرون كند.
197. اصول دين در حقيقت شش تاست نَه پنج تا. و اصلش هم يقين است. اگر يقين نباشد، آن پنج تاي ديگر به درد نميخورد.
198. يقين به راحتي به دست نميآيد. بهوسيلة رياضتهاي شرعي، تربيت نفس و از همه مهمتر توسل به خدا و اهل بيت به دست ميآيد. بهترين راه رياضت شرعي و تربيت نفس هم يك راه است؛اينكه آري خدا آري و نة خدا نه باشد.
199. عمل اگر همراه با علم و معرفت باشد كمش هم زياد است، مثلاً كسي كه اخلاق نيكو داشته باشد، خوابيده است ولي برايش نماز شب و عبادت مينويسند. انسان اگر هفتاد سال نماز و روزه و حج به جاي آورد ولي از روي معرفت اسلامي نباشد، دستش خالي است.
200. فقر جهاني، زلزله، سيل و خشكسالي خلايق را احاطه كرده. اينها همه مقدمات ظهور است و مقدمة به خاك ماليده شدن پوزة متكبران. بعضي از كشورها كه تا حالا حرف اول اقتصاد را ميزدند، حالا به گدايي افتادهاند.
201. والله تمام بيچارگي ملت براي اين است كه هركس به بالادست خود مينگرد. هرنوع جنايتي ميكند تا سطح زندگيش را بالا ببرد، تا آن طور كه دلش ميخواهد زندگي كند. در حاليكه عزت و ذلت فقط بهدست خداست و آخرش هم بيش از آنچه خدا مقرر كرده به كسي نميرسد.
202. اينكه رسول خدا (ص) فرمودهاند: حسد اعمال نيك را ميخورد، بايد بگويم به اين خاطر است كه اولاً خود حسد ذاتاً كثيف است، ثانياً باعث گناهان بزرگ ديگري مثل تهمت، غيبت و غيره نيز ميشود. خطاهايي كه شخص پشت سر مردم انجام ميدهد، علتش حسادت است.
203. خانة كعبه عظمتش به اين خاطر است كه زايشگاه و گهوارة علي (ع) است. تمام پيشرفت اسلام به واسطة ايشان بوده و عاقبت هم در خانة خدا شهيد شد. وقتي كه گفته شد علي (ع) در مسجد و محراب شهيد شد مردم ميگفتند مگر علي نماز هم ميخواند؟ تبليغات همين نمازخوانهاي حسود مولا را اينگونه خانهنشين و مظلوم كرده بود.
204. يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر منهاي يكي (پيامبر اسلام) آمدند كه حضرت محمد (ص) را معرفي كنند و حضرت محمد (ص) نيز آمده بود كه علي (ع) را معرفي كند. بطوري كه خدا ميفرمايد اگر معرفي نكني گويي تبليغ رسالت نكردهاي. حال وقتي كه رسولالله (ص) حضرت علي (ع) را معرفي كرد، خدا ميفرمايد امروز دينتان را كامل كردم.
205. خدا زيباست و زيبايي را هم دوست دارد. آن زيبايي كه خدا براي ما ميپسندد زيبايي دروني است. تو درونت را زيبا كن، بيرونت خودبهخود زيبا ميشود.
206. سبب ورود آدمي به دوزخ عمدتاً دو چيز است، يكي دهان و ديگري فرج. دهان به علت اينكه شخص هر چيزي را كه دلش ميخواهد (غيبت، تهمت و …) ميگويد و هرچيزي را هم كه دلش ميخواهد ميخورد. و از آنجا كه شكم شهوت را به حركت درميآورد و شهوت هم شيطان را مسلط ميكند، لذا گناه فرج پيش ميآيد و انسان را راهي دوزخ ميكند.
207. معصوم (ع) فرمودهاند: « از چشم بد به خدا پناه ببريد، كه انسان را وارد آتش ميكند.» در واقع دو نوع چشم بد وجود دارد: يكي چشمي كه به ناموس مردم نگاه ميكند و ديگري چشمي كه دائماً به زندگي مردم مينگرد و ميگويد از كجا آورده است؟ و او هم سعي ميكند از هر راهي به دست آورد. البته با ذكرهايي مثل صلوات و توسل به ائمه اطهار (ع) ميتوان چشم را پاك نمود.
208. اين پُستها، كُرسيها، پولها و تكبرها طولش (طول عمرش) خيلي كم است، دو سال يا چند سال. ولي عرضش زياد است. عرضش به اندازهاي است كه تا خدا خدايي ميكند، شخص خطاكار در آتش اعمالش گرفتار است.
209. براي فرزندانتان ارزش قائل شويد و مراقب رفتارشان باشيد تا در راه خدا تربيت شوند. دوتا مرغ ميخري و به خانه ميبري پايشان را ميبندي و دائم مراقبي كه از خانه بيرون نروند و گم نشوند. آيا بچههاي تو از مرغ و خروس هم پستترند، كه هيچكاري به رفت و آمدشان نداري؟
210. از خانه كه خارج ميشوي سعي كن چشمت آزاد نباشد، وقتي چشم ديد، دل هم ميخواهد. اين طور انسان به خطا ميافتد. رسولالله (ص) ميفرمايند : «دنيا زندان مؤمن است.» زبان، چشم، گوش، قلب و فكر انسان مؤمن آزاد نيست. دست و پاي انسان مؤمن آزاد نيست. بنده آن است كه در بند باشد.
211. اين چه آزادي است كه جوانان پاك را به حال خودشان ميگذارند تا خراب شوند؟ يك دختر كه آزادي بيحدومرز دارد، هركجا خواست ميرود و صدها جوان را هم آلوده ميكند. نتيجة آزادي بدون عقل و منطق در آمريكا نمايان شده : شصت درصد ازدواجها به طلاق ميانجامد و شصت درصد بچههايي كه به دنيا ميآيند معلوم نيست كه پدر واقعيشان كيست. اينها آماري است كه خودشان ميدهند. اگر آزادي به اين صورت بود، خدا يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر نميفرستاد و هر پيامبر هم چند نماينده نميداشت.
212. روشنفكران كوردل به علت علمزدگي و غربزدگي خدا را كه خالق آنها است كنار گذاشتهاند. اينها صحبت از آزادي ميكنند، جوانهاي عزيز مراقب باشند فريب اين صندليزدههاي بيچاره را نخورند.
213. بالاترين عبادات انتظار فرج است. البته منظور اين نيست كه بخوابي تا ايشان بيايد و درست كند، منتظر بودن يعني اينكه آن طور كه او -امام زمان (عج)- ميخواهد خود را بسازي. انتظار اين نيست كه يك شمشير و يك اسب بخري و هرروز جلويش جو بريزي، يا اينكه ماهي يكبار جمكران بروي و دوركعت نماز بخواني. البته اين كار خوب است، ولي تا ماه بعد كه ميخواهي دوباره به جمكران بروي دل امام زمان (عج) را به درد نياور.
214. آنان كه دم از امام زمان (عج) ميزنند تا خودشان را اصلاح نكنند به جايي نميرسند. البته ما خودمان هم نميتوانيم خودمان را بسازيم، بلكه فقط بايد توكل و توسلمان به خدا و ائمه (ع) باشد.
215. خداوند در عبادت، علي (ع) را ميزان قرار داده است. در مال هم خمس و زكات را امتحان قرار داده است. خدا فريب دولا و راست شدن كسي را نميخورد و حتماً ما را امتحان ميكند.
216. كسي كه وجوهات مالش را ميدهد، در واقع نزد خدا براي خودش ذخيرهاي درست ميكند. انسان دانا هرچقدر هم كه كمدرآمد باشد، كمي از آنرا ناديده ميگيرد و پسانداز ميكند.
217. بعضي از آقايان در ماه رجب سه روز ميروند و در مسجد اعتكاف ميكنند. در حاليكه اگر بيايند در مجالس و براي خلق الله صحبت كنند، هزاران بار از اعتكاف بيشتر برايشان مينويسند. ولي دلشان ميخواهد بروند و در مسجد بخوابند. حالا از ايشان بخواهند كه بيا و فلانجا صحبت كن، ميگويد اين قدر پول ميگيرم تا بيايم.
218. علمي كه بدون حلم باشد عجب ميآورد، تكبر ميآورد، علم و دانايي را از خدا بخواهيد ولي همراه حلم.
219. درك، بينايي، دانايي، علم و حلم و عباداتتان را به خدا بسپاريد، خودش اين طور خواسته، و هم او براي شما بهترين امانتدار است.
220. اگر به علم و معرفت و درك رسيديم آن را از خودمان ندانيم. همه چيز از خداست. اگر اين را باور كنيم، غرور و تكبر در ما راه پيدا نميكند.
221. يك تحويلدار بانك ممكن است روزي ده ميليارد پول بگيرد ولي اصلاً متكبر نميشود. چون ميداند مال خودش نيست و هرروز هم بايد حساب پس بدهد. عزت و علم و معرفت هم همين است، همهاش از آن خداست، نكند اگر بدست آوردي مغرور بشوي.
222. كسي كه علمش زياد ميشود نبايد متكبر بشود. معصوم (ع) فرمودهاند : آنچه را كه ميدانيد در مقايسه با آنچه كه نميدانيد، مثل يك حلقة انگشتر است در مقابل درياها. تصور كنيد كه فقط ده ميليون كتاب در عالم باشد. بهترين خواننده در تمام عمرش ده هزار تاي آنرا ميخواند. يعني يك درصد خواندنيهاي دنيا را، تازه اگر بفهمد چه خوانده.
223. زيبايي، زشتي، عافيت و بلا زير زبانتان نهفته است.
224. شما در روز چند نوع چوب ميخوريد، يكي از دست نفستان، يكي از دست شيطان و ده تا از دشمنان.
225. ولايت اميرالمؤمنين (ع) كليد بهشت است. البته اين ولايت بايد ولايت عملي باشد نه لقلقة زبان.
226. كسي را كه شيطان قسم خورده كه به جهنم ميكشانم شما مؤمنين هستيد. وگرنه كسي كه از صبح تا شام مشغول حرام است، فرزند شيطان است و شيطان هم با او كاري ندارد.
227. در خانواده سعي كنيد خوشاخلاق باشيد، پدر بداخلاق سبب ميشود كه اهل او عيوبشان را از ترس مخفي كنند، لذا كار خرابتر ميشود.
228. هدف از ازدواج خور و خواب و شهوت نيست. بلكه يك مبارزه است، يك مبارزه مقدس. ازدواجي كه منجر به فرزندان بياخلاق و بيبندوبار شود، نصف دين را كه كامل نميكند هيچ، كل دين را هم از بين ميبرد.
229. اگر ميبيني كه داري عملت (عمل بدت) را مخفي ميكني، بدان كه در خلافي.
230. فرمودهاند : «موي سفيد قاصد مرگ است». حالا بعضي ميخواهند با رنگ مو و دندان عاريهاي جوان بشوند.
231. بعضي از دانشمندان معتقدند كه اجداد ما ميمونها بودهاند، نه اينطور نبوده. اين دانشمندان با اين اعتقاداتشان تازه ميمون شدهاند. در حاليكه شايد قبلاً انسان بودهاند.
232. مسلمان به كسي نميگويند كه با زبان بپذيرد و با دل و عمل مخالفت كند. مثلاً شخص از راه دزدي درميآورد و بعد به مكه ميرود كه به او بگويند حاج فلاني. تا اعتباري به دست بياورد و مردم به او اعتماد كنند و راحتتر بتواند جيب مردم را خالي كند.
233. راحتي ما در راحتي خلق خداست. اگر بخواهيم راحت باشيم، بايد به فكر راحتي خلق خدا باشيم.
234. دوچيز را همواره در نظر داشته باشيد: اول خدا و دوم مرگ. و دوچيز را هرگز در نظر نگيريد: اول خوبيهايي كه در حق ديگران ميكنيد و دوم بديهايي كه ديگران در حق شما ميكنند.
235. «تلافي كردن» كه ابتدا يك تك سلول است، در قلب انسان تغذيه ميشود، رشد ميكند و تبديل به يك هيولاي مهيب ميشود.
236. خدا ميتواند در جهنم براي شما بهشت بسازد. در تمام تهران مردم كاسة چه كنم به دست گرفتهاند ولي شما چون گرد خرمن اهل بيت (ع) هستيد در عافيتيد.
237. خدا به مال مؤمنين بركت ميدهد. مثلاً ميخواهد دوتا مريضي بيايد وكلي ضرركني و پول دوا و دكتر بدهي، اما خدا نميگذارد.
238. اين قدر به فكر كاغذ ديواري و رنگ و لعاب خانه نباش. ما بايد باطن خانههايمان را تميز كنيم. يعني نقمت و بلا و گرفتاري را از درون خانههايمان بوسيلة همين ذكرها و عبادات خارج كنيم.
239. حضرت علي (ع) ميفرمايند: اگر علم شرافت ميآورد شيطان اول شرافتمند عالم بود. مگر اينها كه بمبهاي چند تني روي سر مردم ميريزند بيسوادند؟ مگر سامري باسواد نبود؟
240. سعي كنيد در خانواده، خودتان متدين باشيد. چون شما نميتوانيد پدر و مادرتان را اصلاح كنيد. اگرهم با آنها درگير شويد دينتان را از دست ميدهيد. ولي هنگام ازدواج همسر متدين انتخاب كنيد كه ديگر واجب است.
241. شما هركجا بخواهيد درست زندگي كنيد عدهاي معترضاند. در راه خلاف و عرقخوري هم باز عدهاي موافقاند و عدهاي مخالف. بنابراين تو راه خدا را انتخاب كن و محكم باش.
242. ما زماني خوب هستيم كه از ذات ظلم بدمان بيايد، نه اينكه هروقت به خودمان ظلم شد ناراحت بشويم.
243. شهوت يعني ميل مفرط به هرچيزي. يعني آن ميلي كه ما را از خدا جدا ميكند.
244. انسان وقتي درِ خانة خدا بيايد برايش خواب و بيداري معنا ندارد. در خواب است يك جور به او ميدهند و در بيداري است يك جور ديگر. يعني مُدام در حال كسب فيض است.
245. دين اسلام يادگرفتني نيست، رفتني و طي كردني است. قرآن خواندني نيست، عمل كردني است.
246. ذغال را هرچه بسابي سياهي پس ميدهد. نفس اماره هم طوري خلق شده كه نميتوان از آن انتظار سازش داشت. براي همين اگر دو ركعت نماز ما جا بيفتد، به دوهزار ركعت نماز ملائكه ميارزد.
247. امتحان الهي يك روز و دو روز نيست. لباس مخصوصي هم ندارد كه ما آن را بشناسيم. امتحان گمنام ميآيد، بنابراين خيلي حواستان جمع باشد.
248. آزمايش، لباس، قيافه يا علامت خاصي ندارد كه آن را بشناسيم. پس از خدا بخواهيم چشممان را باز كند.
249. كسي كه خودش را شناخت به درون خودش ميرود و علاقهاي ندارد كه ديگران او را بشناسند.
250. از خدا بخواهيم كه ما را بر نفسمان مسلط كند. چون اگر ما بر نفس مسلط شويم، شيطان كاري نميتواند بكند. نفس رفيق شيطان است. اگر نفس با او باشد شيطان سوار است.
251. يك جمله از حضرت علي (ع) است كه اگر مردم همين يك جمله را داشته باشند دنيا بهشت ميشود. آن جمله اين است : آنچه را براي خودت ميپسندي براي ديگران هم بپسند و آنچه را براي خودت نميپسندي براي ديگران هم مپسند.
252. يكي از نشانههاي شخص مخلص اين است كه اعضايش بيآزار است. يعني با نگاهش، با دست و قلمش و با پست و ثروتش به كسي آزار نميرساند.
253. پانزده اسفند چه فرقي با پانزده فروردين دارد؟ جز اينكه عيد تمام شد، درحاليكه سفتهها، چكها، بدهكاريها، غيبتها و تهمتها باقي ماند. اين «عيد» نيست «عيب» است. آيا ارزشش را دارد كه انسان اينهمه خودش را آزار بدهد كه حالا چهار روز عيد خوش باشد؟
254. نماز مثل يك تماس تلفني بين تو و خداست. هرگز قطعش نكن. حتي اگر صبح خواب ماندي و قضا شد. عيب ندارد، وقتي بيدار شدي بخوان، ولي حتماً بخوان.
255. همة ما فاني ميشويم، يا در راه خدا يا در راه دنيا. خوشا به حال آنانكه فناي در خدا ميشوند، چون به لقاي خدا ميرسند، و هركس به لقاي خدا رسيد به بقاي در خدا خواهد رسيد.
256. احترام به ديگران سواي سجده بر آنان براي دنياست. تواضع چيز ديگرياست. تواضع انسان را به فناي فيالله ميرساند.
257. خداي متعال به همه يكسان پول نداده، براي اينكه كار دنيا بچرخد. وگرنه اگر همة مردم يكسان پول داشتند، ديگر مثلاً نانوا صبح سحر بهخاطر پول در آوردن سركار نميآمد و كسي نان پيدا نميكرد. آن طور كار دنيا ميخوابيد.
258. آتش (حطمه) از همين دنيا دامنگير بعضيها ميشود. آنها كه به هر علتي دل كسي را سوزاندهاند، مثلاً طرف با پولش دل فقرا را ميسوزاند ولي نميداند كه فردا به روز خودش ميآيد.
259. اينكه عدهاي از مردم دائم گرفتارند علتش اين است كه در روزهاي خوشي ياد خدا نبوده و نيستند. اگر در روز خوشي بهجاي شبنشيني و غيبت، درِ خانة خدا را ميزدند، روز گرفتاري با يك «يا الله» جواب ميآمد.
260. پرداخت وجوهات، دارايي انسان را بيمه ميكند. مثلاً شخص آنوقت كه يك ميليون تومان پول داشت اگر 200 هزار تومانش را خمس ميداد، امروز مجبور نبود همهاش را بابت دوا و درمان بدهد.
261. قصههايي كه براي بچهها ميگويند غفلت آور و خواب كننده است، ولي قصههاي قرآن بيدار كننده و هشيار كننده است. خداوند حدود سيصد قصه در قرآن حكايت كرده تا ما بيدار شويم. مثلاً آنجا كه ميگويد اقوام پيشين را با يك زلزله نابود كرديم. ميخواهد بگويد الآن هم هر چه دارد ميشود كار ماست و ما الآن هم ميتوانيم.
262. انسان ضعيف براي خدا گردنكلفتي ميكند. آن خدايي كه از قلب زمين سنگ مذاب خارج ميكند. خدا در سورة فيل ميخواهد بگويد گردن كلفت تو، فيل زير پايت (فيلي كه سوارش شده) و اسكناس توي جيبت هم مال من است.
263. تنبلي و سستي از انسان است وگرنه در خانة خدا هميشه باز است. هرگاه بگويي «الله» ميگويد «جانم».
264. رسولالله (ص) فرمودند: «خير و سعادت براي كسي است كه اخلاقش پسنديده باشد». البته اخلاق هم پسنديده نميشود مگر اينكه انسان با كمك و ياري خودشان- خدا و اهل بيت (ع)- درونش را تربيت كند. وقتي فيل و اسب و … تربيت ميشوند، ميآيند در سيركها و پول هم در ميآورند، آيا انسان تربيت نميشود؟
265. خدا هرگز كسي را گمراه نميكند. خدا اگر دست انسان را ول كند ديگر دستش در دست شيطان است.
266. غيرمؤمنين اگر در دنيا براي خدا خرج كنند، خدا در همين دنيا مزدش را ميدهد.
267. سؤال ميكنند كه چرا حضرت زهرا (س) آن قدر بلند گريه ميكردند كه همه اعتراض كردند؟ در حاليكه نميبايست صداي ايشان را نامحرم بشنود. در جواب بايد بگويم كه گريه ايشان سياسي بود. زنان مؤمنه دور ايشان جمع ميشدند و ميرفتند يقة شوهرهايشان را ميگرفتند كه چرا حق ايشان را نميدهيد. وگرنه وقتي حضرت علي (ع) بيتالاحزان را در بيابان براي ايشان ساخت كه ديگر صدا به نامحرم نميرسيد، پس چرا رفتند خرابش كردند؟ چون از تأثيرات سياسياش ميترسيدند. حضرت زينب (س) نيز اين شيوة تبليغي سياسي را از مادر آموخت و حالا كار به اينجا رسيده كه تمام دنيا در عزاي امام حسين (ع) را برپا داشته و مقام ايشان را گرامي ميدارند. اسلام يك دين سياسي است و اعمال اهل بيت (ع) هم سياستمدارانه بوده است.
268. مسؤلين مراقب باشند امكاناتي كه در اختيار دارند هفتاد ميليون جمعيت در آن سهيماند. حضرت علي (ع) يك امپراطور جهاني بود. اگر فرداي قيامت كسي بگويد كه در زمان سلطنت علي (ع) من غذايم فقط نان و آبگوشت بود، خدا ميفرمايد مگر غذاي خود اميرالمؤمنين چه بود؟ نان و نمك! تازه تو اگر نان گندم ميخوردي ايشان نان جو ميخوردند يعني خدا وكيل مدافع علي (ع) ميشود. در مورد لباسشان هم همينطور بود. ضمن اينكه وقتي ايشان با لباس وصلهدار و كهنه وارد جامعه ميشد، فقرا نه تنها از لباس مندرسشان خجالت نميكشيدند، بلكه افتخار هم ميكردند كه لباسشان مثل لباس علي (ع) است.
269. اگر هدف از زندگي خدائي باشد، با هرروز زندگي كه ميگذرد هزار سال بهشت درست ميكنيم، ولي اگر هدف شهوت باشد، هزار سال جهنم دارد. پس هرچه انسان زودتر بميرد بهتر است.
270. پيامبران عمر طولاني از خدا خواستهاند، نه به خاطر دسته كردن اسكناس بلكه بخاطر اينكه براي خدا كار كنند.
271. در اروپا و آمريكا خيليها با سگ و ميمون زندگي ميكنند. حاضرند با حيوانات زندگي كنند ولي با انسان زندگي نكنند، اين قدر كه از يكديگر زشتي ديدهاند.
272. اسلام وجودش عمل كردن به احكام است. كسي كه ده سال پيش با هزار تومان حساب پسانداز باز كرده امروز ميرود سر به حسابش ميزند ميبيند همان هزار تومان است. چون ديگر پولي به حساب نريخته. اسلام آوردن مثل حساب باز كردن است وعمل كردن مثل پول ريختن.
273. در اسلام اين سفرههاي حضرت ابوالفضل (ع) و رقيه (ع) و سكينه (ع) كه بعضيها مياندازند وجود ندارد. براي رفتن به اين مجالس زنهاي بدحجاب با صورتهاي بزك كرده توي خيابان راه ميافتند، طلا قرض ميگيرند و آن را به رخ هم ميكشند. گناهشان هم تمام پاي كسي است كه سفره را مياندازد.
274. اگر تو تشنه باشي، همة مردم هم كه دورت جمع بشوند و بگويند آب، آب، از تو رفع عطش نمي شود. يا اينكه بنويسند و از در و ديوار خانهات آويزان كنند فايدهاي ندارد. علاج تو يك استكان آب است. عمل به دستورات اسلامي هم حكم آب براي تشنگان را دارد.
275. از دينها و اخلاقيات مندرآوردي پرهيز كنيد. مراقب كلمات قلنبه و سلنبهاي كه عدهاي به اسم عرفان به خورد خلق الله ميدهند باشيد. اسلام يك خدا و يك پيامبر و يك قرآن دارد. در حاليكه هركدام از كشورهاي اسلامي براي خودش ديني دارد.
276. هركس ديني را اختراع كند براي خودش است. ولي مسئله شخص نيست، اين شخص پنجاه سال ديگر يك نفر نيست هزاران نفر است.مثلاً اگر سنگي در استخر بيندازي، در ابتدا فقط محل اصابت سنگ از خود هيجان نشان ميدهد، ولي در عرض چند ثانيه، هيجان تمام استخر را فرا ميگيرد.
277. در ايام محرم دو طايفه خوشحالاند يكي بنياميه كه امام حسين (ع) را شهيد كردند و طايفة ديگر كسانيكه به بهانة محرم هرسال پولي به جيب ميزنند. البته خيليها هم پول ميگيرند ولي براي رضاي خدا كار ميكنند. كار بايد براي رضاي خدا باشد، حالا چه پول بگيري، چه نگيري.
278. معاويه از حضرت علي (ع) داناتر يا زرنگتر يا بهتر نبود. علت اينكه مردم علي (ع) را رها كردند و به معاويه پيوستند اين بود كه معاويه كاري را ميكرد كه نفس مردم ميخواست و اينطور آنها را جذب ميكرد.
279. فكر نكنيد كه يك جامعه بايد صددرصد خلاف باشد تا به آن جامعه فاسد بگويند. شصت، هفتاد درصد جامعه اصلاً نميتوانند خلاف و جنايت كنند. چونكه يا بيمارند يا زنداني، يا پيرند يا بچه، يا پولش را ندارند، يعني شرايط گناه برايشان جور نميشود. وگرنه اين دليل خوب بودن جامعه نيست ! آن سي درصدي كه ميتوانند خلاف كنند، دائم در خلافاند و كوتاهي هم نميكنند.
280. انسان بايد خودش را در جواني بسازد، گرگ پير نميدرد چون عرضهاش را ندارد. اگر دوباره به او جان و توان بدهند همان گرگ است. انسانها هم وقتي پير ميشوند همه مؤمن ميشوند.چون ديگر توان گناه ندارند.
281. الآن گروههاي مختلف خودشان هم ميدانند در خلافاند ولي دائم همديگر را تأييد ميكنند. علتش اين است كه از قرآن و سنت رسولالله (ص) ميترسند. چون اگر بخواهند در مقابل هم بايستند، بايد قرآن و سنت را داور خود قرار بدهند و آن وقت داور هردو را رد ميكند.
282. اهل بيت (ع) دوستان خدا را دوست دارند. اين معناي اصلي تولي است.
283. همة اهل بيت (ع) شهيد شدند، ولي فقط شهادت امام حسين (ع) است كه اين همه سروصدا دارد. علتش اين است كه دشمنان ايشان پستترين انسانها بودند و فشاري كه به امام حسين (ع) آمد از همه بيشتر بود.
284. دريكجا معصوم (ع) فرمودهاند: علم نور است و در جاي ديگر فرمودهاند: علم سد بزرگي بين خدا و انسانهاست. آنجا كه علم عجب و تكبر بياورد، سد است ميان انسان و خدا.
285. نه آنكه ريشش را ميتراشد بيدين است و نه آنكه نماز ميخواند ديندار است. چون تراشيدن ريش فسق است، ولي اگر طرف اهل عمل صالح باشد، كار خوبش دستش را ميگيرد. اما كساني كه حضرت علي (ع) را شهيد كردند همه اهل نماز، قرآن و اهل عبادت بودند. همه ريش داشتند وجاي مهر توي پيشانيشان بود.
286. مَثَلِ انسانهاي مسني كه در راه خدا تربيت نشدهاند مَثَلِ درخت كجي است كه تنومند شده، اگر بخواهي راستش كني ميشكند و اگر كج بماند چشم مردم را كور ميكند.
287. نَفسِ انسان از هرچه گرگ و شير و سگ و … درندهتر است. حال اگر بخواهيم آدم باشيم بايد با آن بجنگيم.
288. بعضي از خوبيها را نبايد از ترس ريا شدن مخفي كرد. گاهي نفس حالتي به انسان ميدهد كه تو داري ريا ميكني، اين خودش نفس است. اگر وجوهات ميدهي به مردم بگو، نماز ميروي به مردم بگو تا شايد آنها هم تكاني بخورند. بعضي از چيزها را بايد به زبان بياوري براي ارشاد مردم.
289. الآن مردم جداً عاشق خدا هستند، لذا اگر جايي از خدا بگويند آنها ميآيند. ما نبايد به ريش و پشم خلق الله نگاه كنيم، چه بسيار آدمهايي كه ظاهر خوبي ندارند ولي درونشان مملو از خداست.
290. به ظاهر مردم نبايد نگاه كرد . تمام كساني كه دور انبياء جمع شدند اولش كافر بودند ولي در اثر آمدن و رفتنها خدا را پيدا كردند.
291. اگر ما از راه بندگي جلو برويم آنچه را كه دنبالش ميگرديم را جلويمان ميگذارند و ديگر لازم نيست دنبالش بگرديم.
292. هرچيز كه بسوزد بايد دور بريزي، اما دل كه ميسوزد ارزش پيدا ميكند و كافي است يك آه بكشد، حتي اگر نفرين هم نكند، همهچيز را به هم ميزند.
293. در هر پست و شغلي كه هستيد براي فردايتان كار كنيد. چون پست و مقام چهار روز است و اگر مطيع نفس و شيطان باشي گناهش ميليونها سال ميماند. بعضيها كه آن قدر بيظرفيتاند كه در خانه ذليل زن و بچهاند، ولي تا بگويند از امروز تو رئيس اين اتاق هستي باد ميآورند.
294. بدانيد كه هركس كه حيا ندارد ايمان ندارد، هركه ايمان ندارد عقل ندارد، هركه عقل نداشت متكبر ميشود و هركه متكبر شود هيچ است، حتي كلمة هيچ هم برايش زياد است.
295. شما همه ميدانيد قرآن يكي است، رسولالله (ص) يكي است و فردا هم كه حضرت صاحب(عج) تشريف ميآورند با همين قرآن جهان را ميسازند. ولي چرا پنجاه و پنج كشور اسلامي كه داريم، پنجاه و پنج نظر مختلف دارند؟ علتش اين است كه هركس روي رأي و نظر خودش عمل ميكند و هيچكس كاري به خدا و احكام ندارد.
296. در تمام دوران عمر سه وظيفه داريم:
1 – تا زندهايم بايد كار كنيم.
2 – تا زندهايم بايد در آزمايشها پيروز شويم.
3 - تا آخر عمر بايد دين خدا را ياري كنيم.
297. انسان وقتي به پول ميرسد، مردم به دروغ او را احترام ميكنند. ولي اين احترام كاذب است و اگر ثروتش را از دست بدهد مردم همان احترام دروغين را هم از او دريغ ميكنند. احترام واقعي را از دو راه ميتوان يافت:
اول آنكه انسان مؤمن حقيقي بشود و دوم آنكه اخلاق خوب داشته باشد.
298. اگر كار براي خدا باشد، خدا خوب ميخرد ولو كم باشد. ولي اگر براي مزد باشد، خدا هم خوب حساب ميكشد.
299. يك نوع پدر، پدر اصلي انسان است، يك نوع ديگر پدرزن يا پدرشوهر است كه حكم پدر را دارد و ديگري پدر اخلاق و پدر توحيدي است. يعني آنكس كه به شما احكام و اخلاق و معرفت ميآموزد. بدانيد كه اين پدر به آن دوتاي ديگر برتري دارد.
300. من بچهها را حتي در اروپا و آمريكا نگاه ميكنم ميبينم خوباند ولي اين طور بار آمدهاند. ولي ماهي را هروقت از آب بگيري تازه است. حتي همانها هم اگر مربي خوب داشته باشند، اصلاح ميشوند.
301. صبر در مصائب خيلي بالاست، ولي بهتر از آن صبر در حرام است. مثلاً اينروزها زنها در خيابان اين طور خودشان را ساختهاند تا جوانها را به خطا بكشانند. حال تو صبر ميكني و نگاه نميكني، اين صبر در فعل حرام است.
302. اگر برايت پيش آمد كه كار خوبي كردي، باد نكن. تشكر كن كه خدا اين فرصت را به تو داده. واگر بد كردي توبه كن، چون خدا هم سريع ميگذرد.
303. خيانت در امانت از نشانههاي اشخاص منافق است. ولي بدانيد كه امانت ميتواند حتي يك جمله يا يك كلمه حرف باشد.
304. امروز عدهاي به بهانة اين كه اسلام قديمي است با احكام آن ميجنگند. قوانين راهنمايي و رانندگي هم مال پنجاه سال پيش است، آيا ما بهخاطر گذشت زمان ميتوانيم اين قوانين را رعايت نكنيم؟ اسلام اگر چه قديمي است، ولي آئيننامة انسانيت است و همواره با زمان پيش ميرود.
305. بعضي از مردم دائم به دنبال دنيا ميدوند، ولي دنيا از آنها ميگريزد و برعكس بعضي ديگر ايستادهاند ولي دنيا سراغشان ميآيد، اينها كساني هستند كه خيرخواه مردماند.
306. طوطي عظمت خود را بر فراز شاخسار ميبيند و مرغابي عظمت و بزرگي خود را در اعماق لجنزار. هردورا هم خدا آفريده، خوب است كه انسان سعي كند در اين دنيا طوطيصفت باشد.
307. ميپرسند چرا اين جلسه بعد از بيست و نه سال هرروز از قبل پرشكوهتر شده است؟ در جواب بايد بگويم به چهار دليل: اول اينكه اطعام دارد آنهم اطعام بيريا. همهجور انسان هم ميآيند ؛ فقير، پولدار، جوان، پير و….
دوم اينكه اين جلسه در سراسر سال قرائت قرآن دارد. در ماه مبارك رمضان كه قرائت هر آيهاش مطابق يك ختم قرآن است.
سوم اينكه بهخاطر وجود عدهاي اهل فضل، سالانه چندين ميليون تومان از طريق اين جلسه به خلق الله ميرسد.
وچهارم كه مافوق همة اينهاست، همين امر به معروف و نهي از منكر است.
308. ما زماني يك انسان خوب و نجيب هستيم كه در مقابل ده صفت بدي كه در درون انسانها هستند، ده صفت خوب را جاي بدهيم:
در مقابل كينه عدل
در مقابل حسد معرفت
در مقابل حرص درك
در مقابل بخل مردمداري
در مقابل نفاق خوشبرخوردي
در مقابل غيبت زشت نگفتن
در مقابل بغض تواضع
در مقابل غضب خوب گفتن
در مقابل تكبر حقشناسي
در مقابل ريا فروتني
309. يك عمل خوب ممكن است با يك نقطه تبديل به عمل بد شود، مثلاً با ريا. همانطور كه رحمت با يك نقطه تبديل به زحمت ميشود.
310. اينهمه كتابهاي جورواجور نخوانيد، چون اصلاً لازم نيست. خيليها دائم دارند ميخوانند، ولي بهجايي نرسيدهاند. فاصله شما تا خدا فقط يك قدم است ؛ آن را روي من خود بگذاريد.
311. اگر كسي با معرفت در اين جور كلاسها شركت كند، هرروزش به اندازة ده سال انسان را جلو ميبرد. كلاس اهل بيت (ع) همين است. انسان تصاعدي بالا ميرود. مثلاً يك جمله را ميفهمد، در همان يك جمله صد جملة ديگر پيدا ميكند.
312. كسانيكه اهل فهم، درك، معرفت و علم باشند يك نشانه دارند آنهم تواضع است. تواضع علامت فهم و علم و دانائي است.
313. بهترين اعمالي كه در شبهاي قدر ميتوان انجام داد اينها هستند:
1- بيدارباشيم، حتي اگرعبادت هم نكنيم عبادت محسوب ميشود. ولي انسان بايد مراقب باشد به غيبت نيفتد.
2 – گناهانمان را از اول عمر تا به حال به خاطر بياوريم و توبه كنيم.
3 – كارهاي خوب انجام بدهيم، مانند گفتن صلوات و خواندن نماز ليلة القدر.
314. نود درصد مردمي كه ظاهراً فقيرند در حقيقت فقير نيستند، بلكه يا زيادهخواهاند يا متكبر و ويا اسرافكار.
315. كساني كه به عنوان روشنفكري از دين فرار ميكنند يا به علت خشكه مقدسي در ظواهر دين غرق ميشوند، از حيوانات پستترند.
316. اعتقاد از علم هم مهمتر است. در عصر رسولالله (ص) خيليها علم داشتند، سيفالاسلام هم بودند ولي ايمان و اعتقاد نداشتند.
317. علماي اهل علم كساني هستند كه ميخوانند و كبر و باد ميآورند و سرانجام از خدا ميبرند. ولي علماي اهل ذكر هرچه بيشتر ميفهمند، تواضعشان بيشتر ميشود.
318. اين طور كه بيديني دارد زياد ميشود، اين طور كه خلاف دارد شدت مي گيرد، بهزودي زندانها جوابگو نيستند، بايد دور تهران را ديوار آهني بكشند و كل تهران را زندان اعلام كنند!
319. با اين زندگي كه مردم براي خودشان درست كردهاند، اگر خود حضرت علي (ع) يا رسولالله (ص) هم بيايند و با اين كارها مخالفت كنند، مردم برعليه آنها ميجنگند و حتي آنها را دوباره شهيد ميكنند.
320. در بياباني كه برف و سرما يا آفتاب و گرما دارد و پر است از حيوانات وحشي، ما اگر هم ميخ و هم چادر داشته باشيم ولي عمود چادر را نداشته باشيم، اين چادر به درد ما نميخورد و نميتواند از ما محافظت كند. حال بدانيد كه نماز هم عمود و ستون دين است.
321. خانمها بايد بدانند كه رنگ و روغن به آنها زيبايي نميدهد. رنگ و روغن فقط شما را انگشتنماي شيطان ميكند.
322. تو اگر زيبا بودي متوسل به رنگ و روغن نميشدي. علت زشتي تو، كمبود رنگ و لعاب نيست، چون خلقت تو اين طور است. ولي بدانيد والله زيبايي هم از در خانة خدا بهدست ميآيد.
323. انسان عاقل با حرفهاي غرورآور اطرافيان خلاف نميكند. مثلاً ميگويند اگر عرضه داري بيا و اين سيگار را بكش. اين حماقت است نه عرضه!
324. كاري كه به انسان شخصيت نميدهد ارزش تجربه ندارد. ميخواهي يك سيگار تجربه كني ميبيني همان يك سيگار موجب بيچارگي تو و خانوادة تو ميشود.
325. نامحرمهاي خانگي از نامحرمهاي كوچه و خيابان نامحرمترند. نامحرم خيابان نگاه ميكند و رد ميشود. ولي پسرخاله، پسردايي، پسرعمو و … هرروز ميآيد و ميرود و سرانجام تو را آماج مقاصد شيطاني خود قرار ميدهد.
326. ما دوجور حيا داريم: حياي عاقلانه و حياي احمقانه. مثلاً كسي خجالت ميكشد كه به ناموس مردم متلك بگويد، اين يك شرم عاقلانه است. ولي شخصي در شرايط اضطراري خجالت ميكشد بپرسد توالت كجاست. اين يك شرم احمقانه است.
327. دوچيز براي انسان راه نجات است:
اول اهميـت دادن به نـماز و دوم خيّـر بودن. اين درسـت نيسـت كه بگوييـد نـدارم، خدا از داشتـههاي ما با اطلاع است.
328. همة ما تا به جايي نرسيدهايم قبليها را انتقاد ميكنيم. قوم موسي (ع) اقوام قبل از خودشان را انتقاد ميكردند ولي خودشان با ده روز تأخير موسي (ع) گوسالهپرست شدند. قوم عيسي (ع) قوم موسي (ع) را انتقاد ميكردند. خودشان هم رفتند تا حضرت عيسي (ع) را بكشند. قوم رسولالله (ص) هم آنها را مسخره ميكردند، خودشان شمشير به دست گرفتند و برعليه عليابن ابيطالب (ع) جنگيدند. قوم رسولالله (ص) از همه بدتر كردند، هنوز بدن رسولخدا (ص) گرم بود كه كه همه در ثقيفه جمع شدند و كودتا كردند و دختر گرانقدر ايشان را نيز چند روز بعد كشتند. خلاصه هرقومي قوم پيش از خود را انتقاد كرد و بعد خودش بدتر شد. جان شما الآن هم همين طور است. بعضيها قبل از انقلاب خوب حرفهايي ميزدند. خوب انتقادهايي ميكردند، ولي الآن خودشان از آنها بدتر شدهاند.
329. دوچيز دارد خوبها را در اين دوره و زمانه زمين ميزند: اولاً چون جمهوري اسلامي است پس هرچه ميشود اسلامي است و اشكالي ندارد، ثانياً چون بعضي اعمال عمومي شده و همهجا هست بهخاطر وفورش تصور ميشود كه حلال است. در حاليكه حلال خدا حلال است تا روز قيامت و حرامش هم حرام است تا روز قيامت.
330. عدهاي منتظرند بميرند و به بهشت بروند، غافل از اينكه ياد خدا بهشت است. هركه ياد خدا را يافت با صاحب بهشت رفيق شده است و از همين دنيا در بهشت است.
331. در راه خدا آمدن فشاري ندارد، چون انسان فقط بايد با يك نفس اماره بجنگد، ولي هركه براي غير خدا بيايد فشار دارد، چون بايد با همه بجنگد.
332. خداوند در قرآن مثالي ميزند: اگر كسي خادم ده نفر انسان خشن باشد كه هركدام از آنها دستوري خلاف ديگري ميدهند بهتر است يا اينكه او تنها بندة خداي عظيمالشأن باشد؟ طرف خود را اسير صد نفر كرده كه هركس هم چيزي از او ميخواهد ولي اگر انسان به راه خدا آمد فقط گرفتار خودش است، گرفتار نفس. و هرگاه برخودش پيروز شود ديگر راحت است و سختي ندارد.
333. يكي از خوبيهاي راه خدا اين است كه كسي به ناموس كسي كاري ندارد، ولي اگر انسان رعايت نكند، روزي كه هيچ قدرتي ندارد، دخترش، پسرش يا نوهاش خراب ميشود و او نميتواند كاري بكند.
334. اگر ما از اهل بيت (ع) راه را ياد بگيريم و عمل كنيم كه كار خاصي نكردهايم. چون آدمي بايد آدم باشد ديگر؛ اگر آدمي مثل بز رفتار كند عجيب است.
335. اين زمانه هم خيلي بد است و هم خيلي خوب، از بس خوبي كم شده است، اگر يكي كمي درست باشد مثل خورشيد ميدرخشد. پس انسان بايد قدر بداند.
336. چهار چيز انسان را به كمال ميرساند:
1 – از خدا خواستن بهوسيلة ائمة اطهار (ع)
2 – ادب كردن عقل
3 – تربيت نفس بهوسيلة دانستهها(منظور از دانستهها علوم قرآني و احاديث و گفتار اهل بيت (ع) است)
4 – كوشش و مراقبت كه از بقيه مهمتر است.
337. از خدا اراده، علم و حلم بخواهيد. اين سه بايد با هم باشند، چون بدون اراده حلم و علم بدست نميآيد و علم بدون حلم مثل اين است كه يك مسلسل پر و آماده را به دست يك كودك بازيگوش بدهيم.
338. اكثر ما ياريگر ستمگران هستيم. مثلاً غيبت ستم است. و اگر انسان گوش كند و بيتفاوت باشد در حقيقت ستمگر را ياري كرده است. البته در اين دوره بدترين ستم دارد به خدا و قرآن ميشود.
339. تشويق بيرويه خطر كبر و غرور دارد، در حاليكه انتقاد براي مؤمن سازنده است، به شرط آنكه اولاً مغرضانه نباشد، ثانياً ايجاد يأس نكند.
340. پيامبران كشتگان حسادتاند. علي (ع) را حسادت اطرافيان خانهنشين كرد و در نهايت كشت. چون دشمنانش ميدانستند كه او كيست و او را كاملاً ميشناختند. ولي حسد اجازه نميداد تا خلافت او را بپذيرند.
341. اگر ميخواهيد خدا و چهارده معصوم (ع) شما را ياري كنند و عاقبت شما ختم به خير شود:
1 – از راه حلال و پاك پول بدست بياوريد.
2 – پول را با پرداخت وجوهات شرعي پاك نگه داريد.
3 – سخي و خير باشيد و در راه خدا خرج كنيد.
4 – تا آخرين نفس گرد خرمن اهل بيت (ع) باشيد.
342. اگر در حق ديگران خوبي كردهاي منتظر جبران نباش، چون اين انتظار تو را به جهنم ميكشاند.
343. اگر در زندگي انسان قناعت و ميانهروي باشد. دزدي، جنايت، طلاق و … به حداقل ميرسد. اينها همه به خاطر زيادهخواهي است.
344. هي اين قدر نگوئيد كه ما براي فرزندانمان چه كردهايم؟ تو هيچكاري نميتواني بكني چون همه چيز در دست خداست. توفقط ميتواني دزدي كني! چون آرزوهاي دراز آخرش انسان را به بدبختي ميكشاند.
345. اگر اهل قناعت نباشي، هرچقدر دعا كني و خدا هم بدهد بازهم فقير و بيچاره ميشوي.
346. هرچقدر كه حقوق ميگيريد بر سي و سه روز تقسيم كنيد كه اگر حقوقتان سه روز هم عقب افتاد نيازمند نشويد و اگر هم به موقع حقوق دادند كه ده درصد صرفهجويي كردهايد.
347. اينكه عدهاي ميگويند اجتماع خرابكننده است حرف غلطي است. در حقيقت مردم در خانوادهها خراب ميشوند و بعد ميآيند اجتماع را هم آلوده ميكنند. بنابراين بايد اصلاح از خانواده شروع شود.
348. حيات بشر كلاً چهار روز است :
1 – روزي كه پستي، موقعيتي يا ثروتي به تو رو ميكند.
2 – روزي كه آن پست يا موقعيت را از توميگيرند و تو
احساس لهشدگي ميكني.
3 – روزي كه ميميري.
4 – روزي كه با دست خالي در پيشگاه خدا حاضر
ميشوي.
349. وقتي يك دكتر به تو دارو ميدهد، حتي اگر چند قلمش اشتباه باشد وعوارض جدي ايجاد كند، ساعت ميگذاري و نصف شب از خواب بيدار ميشوي و سر ساعت اطاعت امر ميكني. ولي خدا كه خالق تو است هرچه ميگويد ميپرسي چرا و هزار بهانه ميآوري.
350. دين نماز خواندن، روزه گرفتن و مكه رفتن نيست. دين يعني رعايت احكام و احاديث. مثلاً پرهيز از غضب كه يك دقيقهاش عبادت هفتاد سال را زايل ميكند.
351. گوش كنيد براي خدا، حفظ كنيد براي خدا، عمل كنيد براي خدا و نشر دهيد براي خدا. اصل عرفان همين است.
352. كسي كه در فقر بيصبري كند و دست به حرام بزند در ثروت هم دست به خرابكاري خواهد زد. كسي كه در سلامت صبر ندارد و گناه ميكند، در بيماري جور ديگري زمين ميخورد يعني كفر ميآورد.
353. آيا ارزش دارد انسان به خاطر هفتاد سال زندگي كه سيوپنج سالش شب است و او در خواب، ده سالش بچه است و چيزي از زندگي نميفهمد، پانزده سالش را هم كه يا توي راه است يا سر سفره و يا در دستشويي صرف ميكند، فقط بهخاطر ده سال تا خدا خدايي ميكند در آتش جهنم بسوزد؟
354. اهل حق در هر زمان بسيار كماند. روزگاري رسيد كه مولا علي (ع) تنها از يك راه و همة خلائق از راه ديگري رفتند و ايشان تنها ماند.
355. از نظر دنيوي هم كه حساب كنيم. حضرت علي (ع) نيكيهاي بيشماري در حق خلق الله نمود. مثلاً صدهزار نخل به ثمر رسانيد و در راه فقرا وقف كرد. چاه حفر نمود و وقف فقرا كرد. هزار بنده آزاد كرد و … ولي در نهايت به مردم سلام ميكرد و جوابش را نميداند.
356. نفس اماره نميخواهد زير بار برود، شيطان هم قسم خورده كه شما را زمين بزند، اطرافيان هم تا مي توانند نق ميزنند، كه البته علتش حسادت و تنبلي خودشان است. ولي شما در مقابل هر سه تا صبر ميكنيد. براي همين خدا در دنيا و آخرت شما را آقا ميكند.
357. دلخوشي زياد انسان را جهنمي ميكند، چون غفلت ميآورد.
358. خدا را اين طور قبول كن كه تو را خلق كرده، هميشه تو را ميبيند، خيال درون مغزت را ميداند، بعد از مرگ تو را زنده ميكند و يا به بهشت ميبرد يا به جهنم، اين يعني ايمان.
359. بيست سالت بود به تو فحش ميدادند، توغضب ميكردي، الآن هشتاد سالت است ولي باز هم همان طوري. تو ايمان نياوردهاي !
360. زمانه طوري شده كه مردم ديگر تلفني زنا ميكنند. چراكه طبق احاديث گناه يك غيبت بيش از سي زناست. و تلفن زمان ما اصليترين ابزار غيبت شده است.
361. بزرگ بودن با بزرگنمايي كردن فرق دارد، يكي در اثر ادب كردن عقل و رعايت احكام بزرگ شده است، او در مقابل مردم و خدا عزيز است. و ديگري براثر ادب نكردن عقل خوار شده است، هم در مقابل خدا و هم در مقابل مردم. حالا بزرگنمايي ميكند. مثلاً سيگار گوشة لبش ميگذارد، يا با ماشين سوارياش، يا با پولش يا با ميز و صندلي و پست و مقام يا اينكه من پسر فلاني هستم. اينها بزرگنمايي است و از حقارت درون سرچشمه ميگيرد.
362. اينها كه قرآن، سنت و احكام را ميشكنند، هزاران بار از آنكه پهلوي خانم فاطمه (س) را شكست گرفتارتر و بدترند. آنان كه دارند احكام را پاره پاره ميكنند، هزاران بار از آنكه سند فدك را پاره كرد بدتر و پستترند.
363. شما اگر دعا كنيد كه خدايا ما را بساز كه بهترين خلق باشيم، خدا ميكند. ولي شما پاي حرفتان نميايستيد چون راه خدا سوز دارد، ولي شما با سختيهاي راه نميسازيد، آنجا كه سوزش هست ديگر سازش نيست.
364. كسي كه زير بار آدم شدن نميرود به اين علت است كه سختي دارد. مانند همان آهن زنگزدة بيارزشي كه اگر بخواهد لياقت پيدا كند نعل كف پاي الاغ بشود، بايد از آتش عبور كند و چكش بخورد.
365. انسان اگر بخواهد راه خدا را برود، اول بايد خواست داشته باشد، دوم بايد دنبال خواستش برود و سوم اينكه در سختيهايش صبر كند. البته در هركاري همين است، مثلاً كسي كه ميخواهد ازدواج كند. اول خواست دارد، بعد پاي خواستش ميايستد، از ولخرجيهايش ميزند و پول جمع ميكند، حالا كه ازدواج كرد، زن مريض ميشود، بچه ميآيد و … لذا پايش ميايستد.
366. اگر به شما بگويند فلان كار را نكنيد ولي شما انجام بدهيد «دل» است ولو نماز خواندن باشد. بيست و نه سال است كه در كلاسهايمان ميگوئيم دل را كنار بگذاريد تا سعادتمند شويد.
367. اگر انصاف بدهيد زحمات راه خدا و آدم شدن كمتر از زحمات راه خلاف است. زحمت در راه خلاف اول و آخر نابودي است، ولي زحمت در راه خدا در دنيا و آخرت عظمت است.
368. نود و نه درصد رفاقتها براي اين است كه به شما خوش بگذرد. حالا اگر رفيقي بخواهد تورا اصلاح كند از او ميبري، ولي بدانيد كه رفاقت هم بايد براي خدا باشد.
369. هرلحظه كه تصميم بگيريم و با اراده به سوي خدا بازگشت كنيم، در هر موقعيتي كه باشيم در خانة خدا باز است.
370. ما سه نوع نگاه به نامحرم داريم:
1 – نگاهي كه گناهآلود است، يعني يك بار نگاه كردي و حالا دوباره نگاه كردنت را دنبال كني و ادامه بدهي.
2 – نگاهي كه نه تنها گناه نيست بلكه جهاد اكبر است؛ يعني بار اول نگاهت افتاد، حالا نفست ميخواهد، ولي تو بهخاطر خدا نگاه نميكني و جلوي نفست را ميگيري. اين تماماً ثواب است.
3 – نگاهي كه نه ثواب است و نه گناه؛ يعني چشمت به نامحرم افتاده ولي حواست نيست و فكرت جاي ديگر است.
371. زن و مرد، پير و جوان، بزرگ و كوچك، با خدا آشتي كنيد. آنكه ميتواند همة بدبختيها را برطرف كند خداست. بلاهائي كه با پول و ثروت و مقام هم برطرف نميشود با ذكر خدا ميشود.
372. امام زمان (عج) بعد از خدا از هركس به شما نزديكتر است. دائم به فكر ماست، در غصة ماست. شبها گوشهاي بنشين و صد عدد صلوات براي سلامتي ايشان بفرست و با ايشان صحبت كن. حاجتهايت را بخواه، دعا كن.
373. در هر جايگاهي كه باشي اگر خدا تو را امتحان كرد و رفوزه شدي ديگر حذف كردنت برايش كاري ندارد. تو را برميدارد و كس ديگري را جايت مي گذارد. پس مواظب باش در امتحان زمين نخوري.
374. زبانهايتان را به ذكر خدا عادت بدهيد. در راه مدرسه، در آشپزخانه، در محل كار، در خانه و … با ذكر خدا خانههايتان را و زن و بچههايتان را از ظلمت و نكبت نجات بدهيد.
375. خانة كعبه گهوارة عليابنابيطالب (ع) است و تمام عظمتش هم از همين است. تو مكه رفتي و دور گهوارة علي (ع) چرخيدي و آمدي، چقدر حرف علي (ع) را پذيرفتي؟ چقدر عمل كردي؟
376. مال، علم، ثروت، پست و … بدون خدا وسيلة تنزل تواست. عظمت تو در اطاعت خداست.
377. زندگي آخرت هم مثل زندگي دنياست. آنجاهم به لوازم نياز داريد پس لوازم زندگي اخروي خود را از پيش بفرستيد.
378. دعاي پدر و مادر در حق فرزند كارها ميكند، مخصوصاً مردههايشان! دعاي اموات خيلي كارها ميكند.
379. كار خوب پاداش دارد، براي كفار در همين دنيا ولي براي مؤمنين در آخرت. خداوند به مؤمنين در دنيا به قدر كفاف ميدهد.
380. اگر بخواهيم بعد از مرگ بچههايمان برايمان كاري بكنند بايد يادشان بدهيم. يعني خودمان بكنيم تا آنها ياد بگيرند.
381. انجام كار خوب دو شرط دارد : يكي اينكه خدا توفيقش را بدهد و دوم اينكه خودمان هم تكان بخوريم.
382. زماني كه خودتان كار داريد، كار خدا را ارجحيت بدهيد. آنها هم حسابگرند، ميدانند چطور جواب شما را بدهند.
383. در سختيها براي خدا كار كنيد. خدا هم روزهاي سخت را از سر راه شما برميدارد.
384. براي خدا بنده شويد، براي خدا حركت كنيد و براي خدا كار كنيد. خدا هم براي شما كارها ميكند. يك قدم به او نزديك شويد، او صدها قدم به شما نزديك ميشود.
385. (باور كنيد، باور كنيد) آنچه كه شما را راحت ميكند و نجات ميدهد باور است. عمل زياد، ذكر زياد و نماز زياد انسان را به جايي نميرساند، بلكه اين باور است كه انسان را هدايت ميكند و رشد ميدهد.
386. توكل، باور و ايمان قوي به قلب انسان آرامش ميدهد.
387. يقين و باور از راه ادب كردن عقل و عمل به احكام و قرآن و سنت و تهذيب نفس حاصل ميشود.
388. مؤمن يعني رستگار، يعني خلاصة تمام خوبيهاي عالم.
389. شيطان كارش اين است كه وعدههاي باطل بدهد، مثلاً خلاف كن خدا كريم است، گناه كن خدا ميآمرزد، پير ميشوي توبه ميكني، بزرگ ميشوي اصلاح ميكني و يا حتي اينكه امامزمان (عج) ظهور ميكند و تو اصلاح ميشوي. اينها همه وعدههاي نفس و شيطان است.
390. يك آشپز تمام هم و غمش اين است كه هر غذايي را كه به او دستور بدهند، همان را آماده كند و تحويل بدهد. درحاليكه طبيب نگاه ميكند كه چه غذايي براي طرف مفيد است، آنرا تجويز ميكند. امروزه دولتمردان ما دارند نقش آشپز را براي اين مردم ايفا ميكنند. نگاه ميكنند كه اين مردم چه ميل دارند همان را ارائه ميكنند. در حاليكه اين مردم به طبيب نياز دارند تا آنچه را كه برايشان مفيد است، به آنها ارائه كند.
391. از خدا بخواهيد كه غفلت را از شما دور كند. چون انسان اول غافل ميشود، بعد هرچه ميخواهد انجام ميدهد.
392. اينكه ميگويند رضايت خدا بدون خشم بر خود ميسر نيست. منظور اين است كه بايد دائماً با نفس امارة خود بجنگي، چون اگر غير از اين باشد نفس تورا نابود ميكند. مثلاً وقتي در نمازي، مدام فكرت را اين طرف و آن طرف ميبرد و نميگذارد توجه قلب داشته باشي.
393. رابطة پدر و فرزند نبايد رابطة بنا و بنا باشد كه فقط بسازد و برود و حالا هروقت خراب شد بيايد و درستش كند.
394. وقتي مبناي ازدواج و زندگي پول شد، همان پول خرابش ميكند.
395. وقتي مبناي دوستي و آشنايي سواد و مدرك شد، همان هم نابودش ميكند. به دادگستريها برويد و ببينيد كه اكثر طلاقها ريشه در همين قضيه دارد.
396. وقتي در پيشامدهاي زندگي نظير دوستي، آشنايي و ازدواج يا هر موضوع ديگري پايه و اساس، خدا، دين و انسانيت باشد، هيچوقت ديگر خرابي نخواهد داشت.
397. وقتي زندگي همهاش از روي هواي نفس باشد ويران است.
398. وقتي زندگي و زنده بودن همهاش بر اساس لذت و شهوت و خودپرستي و آزاديهاي غلط و باطل باشد از پايه نابود است.
399. زماني كارها درست است و زندگي سالم است كه زير نظر خدا و قرآن و، احكام الهي و سنت رسولالله (ص) و اهل بيت (ع) باشد.
400. حضرت علي (ع) ميفرمايند: عقل آن است كه برخلاف نفس حركت كند و كار انجام دهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
ادامه مطلب
